Thursday 29 November 2012
فشارها بر خانواده میرحسین موسوی افزایش یافته است
وبسایت کلمه از افزایش فشار و تهدید به خانواده و نزدیکان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از رهبران مخالفان حکومت ایران خبر داده است. برای یکی از دختران آنها پروندهسازی شده است.
سایت کلمه نوشته است که فشارهای شغلی، از جمله رایج ترین موارد آزار خانواده میرحسین موسوی بوده است. از اخراج از محل کار یا پرونده سازی گرفته، تا ممانعت از تدریس در دانشگاه و یا جلوگیری از چاپ کتاب و کار پژوهشی. سایت کلمه همچنین به مواردی مانند "جا به جاییها و اذیتهای خاص اداری و حتی پیگیری و بازجویی از مسئولان ادارات محل اشتغال آنها" اشاره کرده است.
به گزارش کلمه فشارها بر فرزندان زهرا رهنورد و میرحسین موسوی با "تماس تلفنی تهدیدآمیز و ممنوعالملاقاتشدن" یکی از دختران او آغاز شد. اخیرا این فشارها بر او شدت بیشتری گرفته و از سوی "هیات تخلفات اداری وزارت علوم با او تماس تهدیدآمیزی گرفته شده تا پرونده سازی دو سال قبل علیه وی، دوباره به جریان بیفتد".
"کلمه" این برخوردها را بخشی از "رفتارهای غیر انسانی و بیاخلاقیهای مکرر" بویژه در سه سال اخیر دانسته و نوشته است که این گونه اقدامات "به رویهای متداول در برخورد ماموران امنیتی" با خانواده زندانیان سیاسی تبدیل شده است.
خودداری از رسانهای کردن بدرفتاریها
بنا بر گزارش سایت کلمه خانواده موسوی تا کنون از رسانهای کردن جزئیات بسیاری از رفتارهای صورت گرفته، پرهیز کردهاند. اما اکنون به نظر میرسد که تهدیدها در حال عملی شدن هستند و ماموران امنیتی که با دختر خانواده موسوی تماس گرفتهاند، «پیشاپیش حکم را هم به طور شفاهی صادر کرده و گفتهاند که حکم مورد نظر در هر حال، حتی اگر خانم موسوی این پرونده را نپذیرد، صادر خواهد شد و عدم پذیرش محتویات این پرونده نیز به معنی چشم پوشی او از حق قانونی بعدی خودش تلقی خواهد شد".
میرحسین موسوی و مهدی کروبی که هردو در انتخابات سال ۱۳۸۸ نامزد ریاست جمهوری شده بودند، به دنبال بالا گرفتن اعتراضات به نتیج اعلامشده انتخابات، همراه با همسرانشان در حصر خانگی قرار گرفتند. فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی تابستان گذشته از حصر خانگی بیرون آمد، اما هر دوی آنها و نیز زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی بیش از ۲۱ ماه است که در بازداشت به سر میبرند.
تهدید به دنبال اعتراض
در هفتههای اخیر وضع جسمی مهدی کروبی و میرحسین موسوی خوب نبوده است. هر دو بطور ناگهانی به بیمارستان انتقال داده و ساعاتی را در بیمارستان گذراندهاند. خانوادههای موسوی و کروبی از مقامات ایران خواستند که امکان بررسی وضعیت جسمانی آنها توسط یک "پزشک معتمد" فراهم آورند.
خانواده این دو چهره مخالف حکومت علاوه بر نگرانی از وضع والدینشان، خود نیز در معرض فشارهای مداومی هستند که زندگی و شغلشان را تهدید میکند. سال گذشته و در آستانه سالگرد حبس خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، فرزندان آنها در نامهای مشترک به حبس «غیرقانونی و غیرانسانی» آنان اعتراض کردند.
به دنبال این اعتراض ماموران امنیتی به دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد گفته بودند که «آنها را به مکانی منتقل خواهند کرد که هیچ کس از محل نگهداری و وضعیت شان خبردار نشود.»
به گزارش کلمه فشارها بر فرزندان زهرا رهنورد و میرحسین موسوی با "تماس تلفنی تهدیدآمیز و ممنوعالملاقاتشدن" یکی از دختران او آغاز شد. اخیرا این فشارها بر او شدت بیشتری گرفته و از سوی "هیات تخلفات اداری وزارت علوم با او تماس تهدیدآمیزی گرفته شده تا پرونده سازی دو سال قبل علیه وی، دوباره به جریان بیفتد".
"کلمه" این برخوردها را بخشی از "رفتارهای غیر انسانی و بیاخلاقیهای مکرر" بویژه در سه سال اخیر دانسته و نوشته است که این گونه اقدامات "به رویهای متداول در برخورد ماموران امنیتی" با خانواده زندانیان سیاسی تبدیل شده است.
خودداری از رسانهای کردن بدرفتاریها
بنا بر گزارش سایت کلمه خانواده موسوی تا کنون از رسانهای کردن جزئیات بسیاری از رفتارهای صورت گرفته، پرهیز کردهاند. اما اکنون به نظر میرسد که تهدیدها در حال عملی شدن هستند و ماموران امنیتی که با دختر خانواده موسوی تماس گرفتهاند، «پیشاپیش حکم را هم به طور شفاهی صادر کرده و گفتهاند که حکم مورد نظر در هر حال، حتی اگر خانم موسوی این پرونده را نپذیرد، صادر خواهد شد و عدم پذیرش محتویات این پرونده نیز به معنی چشم پوشی او از حق قانونی بعدی خودش تلقی خواهد شد".
تهدید به دنبال اعتراض
در هفتههای اخیر وضع جسمی مهدی کروبی و میرحسین موسوی خوب نبوده است. هر دو بطور ناگهانی به بیمارستان انتقال داده و ساعاتی را در بیمارستان گذراندهاند. خانوادههای موسوی و کروبی از مقامات ایران خواستند که امکان بررسی وضعیت جسمانی آنها توسط یک "پزشک معتمد" فراهم آورند.
خانواده این دو چهره مخالف حکومت علاوه بر نگرانی از وضع والدینشان، خود نیز در معرض فشارهای مداومی هستند که زندگی و شغلشان را تهدید میکند. سال گذشته و در آستانه سالگرد حبس خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، فرزندان آنها در نامهای مشترک به حبس «غیرقانونی و غیرانسانی» آنان اعتراض کردند.
به دنبال این اعتراض ماموران امنیتی به دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد گفته بودند که «آنها را به مکانی منتقل خواهند کرد که هیچ کس از محل نگهداری و وضعیت شان خبردار نشود.»
Monday 26 November 2012
فایل صوتی کشف شده از جلسه مداحان اهل بیت+18
این فایل صوتی توسط یکی از ایرانیان وطن پرست هوادار سامانه پادشاهی که به صورت مخفی به داخل این جمع نفوذ کرده بود ضبط شده است بخاطر نشان دادن چهره این افراد لطفا در اشتراک آن کوشا باشید
Thursday 22 November 2012
خامنه ای چگونه به 36 میلیارد دلار ثروت رسید؟
خامنه ای چگونه به 36 میلیارد دلار ثروت رسید؟ | |
ثروت خامنه ای: خامنه ای در سال 60 رئیس جمهور شد. در سال 61 هدایت و سوری را مسئول فروش نفت کرد و تا سال 85 آن ها عوض نشدند. در سال 62 محسن رفیقدوست را مسئول خرید اسلحه کرد از سال 1370 به ارزش زمین پی برد و از طریق ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان روی زمین های ایران دست گذاشت. در وزارت نفت از سال 63 حسن خامنه ای مسئول کنترل آقایان هدایت و سوری شد. در وزارت دفاع محمدی گلپایگانی مسئول کنترل رفیقدوست و حیدری شد. درامور زمین هم آقای لولاچیان مسئول شد و بعد با خامنه ای فامیل شد. از سال 76 به بچه هایش اجازه دخالت در بیزینس را داد. از سال 84 خودش بیزینس را کنار گذاشت و از دولت مستقیم پول گرفت. همان پول هایی که در بودجه کشور گم می شود. و کروبی از احمدی نژاد در انتخابات می پرسید آن یک میلیارد چه شد؟ کل ثروت خامنه ای و خانواده اش: 36 میلیارد دلار ثروت شخص خامنه ای :30 میلیارد دلار ثروت خانواده:6 میلیارد دلار پول نقد: 22 میلیارد دلار از 36 میلیارد دلار به شکل پول نقد در ایران بود که در زمان انتخابات به دلیل شلوغی کشور تصمیم به ارسال بخش عمده آن به سوریه از طریق ترکیه گرفته شد.این پول در مسیر ترکیه به سوریه لو رفت و در ترکیه توقیف شد.نگرانی خامنه ای این بود که در صورت سقوط رژیم این پول ها در ایران بماند.دولت ایران در حال تلاش برای باز پس گیری این مبلغ از ترکیه است.در این که این پول در ترکیه توقیف شده هیچکس شکی ندارد سوال این است که چرا این پول با هواپیما مستقیم به سوریه نپریده است. شاید بیم آن بوده است که هواپیما و محموله اش شناسایی و سرنگون شود. بقیه پول نقد: سه و نیم میلیارد دلار است که یک ونیم میلیارد دلار به صورت الماس و یک میلیارد دلارهم به صورت طلاست و حدود یک میلیارد به صورت اسکناس دلار است. حساب بانکی:به غیر از آن 22 میلیارد دلار نقد، ده میلیارد از 36 میلیارد در حساب های بانکی است به شرح زیر: یک میلیارد در روسیه یک میلیارد در سوریه یک میلیارد در چین یک میلیارد در ونزوئلا دو میلیارد در آفریقای جنوبی دو میلیارد در لندن دو میلیارد سایر کشورها و به غیر از 22 میلیارد نقد و 10 میلیارد در حساب های بانکی ،بقیه اموال به صورت ملک و سهام به مبلغ :4 میلیارددلار به شرح زیر: 2 میلیارد سهام در بازارهای دنیا 1 میلیارد در آفریقای جنوبی 500 میلیون در سوریه 500 میلیون در ونزوئلا 30 میلیارد ثروت خامنه ای از کجا آمده است؟ 12 میلیارد دلار از پورسانت فروش نفت آمده 2 میلیارد دلار از بیزینس زمین آمده 6 میلیارد دلار از بیزینس سلاح آمده 10 میلیارد دلار احمدی نژاد ظرف این 4 سال پرداخته بیزینس های مذهبی خامنه ای: آستان حضرت رضا درمشهد/آستان حضرت معصومه در قم/آستان شهر ری در جنوب تهران. تمام عوائد ناشی از این آستان ها و سرمایه گذاری های آن ها تحت کنترل و مشارکت خامنه ای است.طبسی در مشهد و ری شهری شرکای او در این دو شهر هستند. مجتبی خامنه ای: متولد 1348.دومین فرزند خامنه ای.علاقه شخصی او غیر از سیاست و اقتصاد به اسب سواری است.طوری که برای سوار شدن بر اسب مورد علاقه اش برای زمان هایی که در وکیل آباد مشهد است، اسب او را با هواپیما 330 به مشهد می برند. مجتبی فعال ترین فرزند خامنه ای در امور سیاسی است. او سالهاست همان نقشی را بازی می کند که احمد خمینی برای پدرش بازی می کرد. در جوانی به جبهه رفته است.و در همان جا با طائب (مسئول کودتای انتخاباتی و مسئول شنود بیت رهبری ...)آشنا شده است.همسر او دختر حداد عادل است.شیوه زن گرفتن در خانواده خامنه ای این طور است که همسر خامنه ای چند دختر را برای پسرانش انتخاب می کند و پسرها پس از تائید پدر و وزارت اطلاعات از بین آن ها دختری را انتخاب می کنند.این انتخاب ملاحظات سیاسی بسیاری دارد. وصلت با فرزندان خامنه ای، نوعی مشارکت در قدرت ایران است. به همین سبب ازدواج ناشی از عشق اولیه، تقریبا در خانواده خامنه ای منتفی است.مجتبی مدتی با همسرش بر سر بچه دار نشدن دچار اختلاف بود و حتی علاقمند بود تا زن دیگری را اختیار کند تا این که راه چاره معالجه در لندن تشخیص داده شد. بچه یک میلیون پوندی: مجتبی به همراه 20 محافظ ،و همسرش به همراه سه ندیمه ، ومادر همسرش به همراه دو ندیمه، دسته جمعی به لندن رفتند و مدت دو ماه، نیمی از هتل شرایتون پارک لین لندن را اجاره کردند تا همسرش موفق شود برای او پسر بچه ای به نام باقر را به دنیا بیاورد. بچه ای که هزینه سفر هواپیمای اختصاصی و هتل و هزینه درمان و خرج و حقوق محافظین و ندیمه های مادر و مادر بزرگش حدود یک میلیون پوند هزینه داشته است. زنان مسئولین که از موضوع خبر دارند وقتی درباره باقر (نوه خامنه ای) حرف می زنند از او به عنوان بچه یک میلیون پوندی سخن می گویند. رابطه مجتبی و حداد عادل( پدر زنش) مجتبی خامنه ای داماد حداد عادل است. پس حداد عادل موفق می شود به ریاست مجلس شورای اسلامی برسد. اما این روابط فامیلی، نه تنها به قدرت سیاسی میدان می دهد که زمینه همکاری های مهم اقتصادی است. در زمان آقای خاتمی ایرانسل به مناقصه گذاشته شد. مجتبی خامنه ای به دنبال آن بود که آفریقای جنوبی که به او پورسانت می داد، برنده مناقصه باشد،اما در یک مناقصه آزاد، شرکت ترک سل ، برنده مناقصه شد. مجتبی ناراحت می شود و به آقای خاتمی زنگ می زند که بگویید :برنده مناقصه آفریقای جنوبی شده است. آقای خاتمی به سلیمانی می گوید قانونی عمل کنید. سلیمانی اعلام می کند ترک سل قانونا برنده شده است.مجتبی دست به دامان حداد عادل می شود. حداد به احمد توکلی می گوید که برنده شدن ترک سل خلاف امنیت ملی است و علیه دولت خاتمی تعداد زیادی مقاله نوشته می شود. خاتمی زیر بار نمی رود تا احمدی نژاد رئیس جمهور می شود. اولین کاری که احمدی نژاد می کند این است که قرار داد را بدهند به وزارت دفاع و ام تی ان به صورت مشارکتی. و بدین ترتیب مجتبی از آفریقای جنوبی پورسانت می گیرد که به حساب او در لندن ریخته می شود. (رجوع شود به سخنرانی های توکلی در این مورد و همینطور به سخنرانی های سلیمانی در سایت بازتاب در اینباره) آقای حداد به مجتبی می گوید: من این کار را برای تو کردم. حالا تو برای من یک کاری بکن. برای زمین من از قالیباف مجوز مسکونی تجاری بگیر. حداد عادل یک زمین 300 هزار متری که انبار است را در شمال میدان رسالت مالک است. این زمین متری 200 هزار تومان می ارزید که توسط قالیباف به یک ملک مسکونی - تجاری تبدیل شد. در نتیجه این عمل زمین 300 هزار متری انبار که متری 200 هزار تومان می ارزید، یکباره به متری 3 میلیون تومان تبدیل شد. در این مورد علی اشراقی(نوه امام) مخالفت می کند که به توصیه مجتبی، توسط قالیباف، علی اشراقی هم معزول می شود. در حال حاضر بابت هر تلفن ایرانسل 2 تومان و بابت هر اس ام اس یک تومان به مجتبی می رسد. این علاوه بر پولی است که از آفریقا به حساب اوپورسانت ریخته می شود. هم چنین هر بشکه نفتی که به چین و هند فروخته می شود یک دلار به مجتبی می رسد. چندی پیش یک میلیارد و ششصد میلیون پوند که به حساب مجتبی خامنه ای در لندن رفته بود به دلیل آن که معلوم نبود،از کجا آمده است توسط انگلیس مصادره شد. همینطور رجوع شود به مقالات بی بی سی درباره سعید امامی و قتل های زنجیره ای که در آن ها به 30 درصدی که مجتبی بابت خرید اسلحه از روسیه کمیسیون گرفته اشاره شده است. گاهی دیده شده که مجتبی دربعضی سفرها به خارج از ایران ماشین بنز سفارت را که برای استقبال به پای هواپیما آورده شده راسوار نشده و سراغ ماشین ساده تری را گرفته است. و گاه حتی حاضر نشده به هتل برود و در خانه کارمندان سفارت شب را خوابیده است.این ریاکاری برای پنهان کردن هزاران رازی است که خامنه ای و خانواده اش از مردم ایران پنهان کرده اند. ثروت مجتبی: 3 میلیارد دلار 2 میلیارد در لندن و سوریه و آفریقا 700 میلیون دلار ملک در سوریه ، ونزوئلا و لندن 300 میلیون دلار نقد (الماس و طلا و دلار) مجتبی از سال 76 جایگزین حسن خامنه ای در نفت شد. بابت خرید بنزین تا کنون از هر تن ،بین 5 تا 15 دلار حدود 1 میلیارد دلار پورسانت گرفته است. در زمین :(یک قطعه 500هزار متری در مشهد مال اوست ) بزرگترین پاساژ و آپارتمان سازی مشهد مال مجتبی است. همه مشهدی ها آن را می شناسند. 200 هزار متر زمین از قالیباف در تپه های عباس آباد گرفته است. 150 هزار متر شاپینگ در اکباتان ساخته شده که مجوزش را از قالیباف گرفته (500 میلیون دلار سود داشته است) آشنایی مجتبی با سعید امامی: همسر آقای خامنه ای با مجتبی پسرش و سعید امامی و همسر او با فالکوم دولت جمهوری اسلامی به مدت سه هفته به همراه محافظین به لندن می روند. علت این سفر، عمل معده مجتبی و عمل روده مادر او خجسته خانم است. در این سفر زمینه های آشنایی نزدیک مجتبی با سعید امامی برای قتل های زنجیره ای فراهم می شود.در خاطرات زن سعید امامی آمده است: سعید امامی وقتی از لندن بر می گردد ،با مجتبی خیلی دوست می شود(و پایه قتل های زنجیره ای از سال 73 شکل می گیرد.) سعید امامی مسئول امنیت داخلی وزارت اطلاعات بود، از همان سال ها مخالفت با آقای خامنه ای شکل ظاهری به خود گرفت. ابتدا لات های تهران را کشتند. محسنی اژه ای و آقای خوشبخت (پدر زن مصطفی خامنه ای )حکم قتل ها را صادر می کردند و بچه های اطلاعات عملیات را اجرا می کردند. مجتبی و قتل های زنجیره ای: بالای دفتر آقای خامنه ای در خیابان پاستور، مجتبی خامنه ای دو اتاق دارد که ملاقات هایش را در آن جا انجام می دهد. یکبار در همان اتاق ها به سعید امامی می گوید که چرا همین کاری را که با لات ها کردی ابا روشنفکرها نمی کنی؟ سعید امامی می گوید : کتبی بنویس. حجازی رئیس دفتر آقای خامنه ای به دری نجف آبادی وزیر اطلاعات وقت می نویسد که با درخواست های آقای امامی موافقت کن. بعدها که دری نجف آبادی متهم شد که در قتل ها دخالت داشته است، گفت:در صورتی که من دستگیر شوم نامه حجازی را که مخفی کرده ام، منتشر خواهد شد تا معلوم شود که قتل های زنجیره ای دستور مجتبی بوده است. در نتیجه موضوع قتل های زنجیره ای نتوانست به گردن دری نجف آبادی بیفتد، اما کسی یقه مجتبی را هم نگرفت. سعید امامی تا زمانی که دستگیر نشده بود هر یکشنبه بعد از ظهر از ساعت 4 تا 7 شب مجتبی را در همان دو اتاق بالای دفتر رهبری ملاقات می کرده است. مصطفی و مجتبی هر کدام 16 محافظ دارند که غیر از دو نفرشان دیده نمی شوند. مجتبی درس طلبگی خوانده است و در حال حاضر گاهی در قم درس طلبگی می دهد.هنگامی که او مشغول درس دادن است 8 نفر از طلبه ها از او محافظت می کنند. بیزینس های مهم خامنه ای: واردات شکر و برنج ،ماشین ب ام و ، تولید قند و شکر به نام آستان قدس رضوی،سرمایه گذاری در دبی، آلمان،عراق، آفریقای جنوبی،ونزوئلا،لبنان،چین. اما بیزینس های بزرگتر مربوط به همان نفت و گاز است و بعد خرید تسلیحات نظامی از روسیه و چین. خامنه ای برای آن که بتواند بیزینس های خود را کنترل کند، اشخاصی را به مدت طولانی در سمت هایی ثابت نگه می دارد. مثلا مجید هدایت زاده که 30 سال مسئول فروش نفت ایران بوده است(هدایت زاده در سال 1387 عوض شد، چون نوری زاده نام او را لو داده بود.) دیگری آقای سوری مسئول حمل و نقل نفت ایران است که 30 سال است این کار را ادامه می دهد. این دو نفر را آقای خامنه ای از سال 61 منصوب کرده است. یک دوره هاشمی رفسنجانی و یک دوره خاتمی و حتی یک بار احمدی نژاد می خواستند آن ها را عوض کنند اما خامنه ای نپذیرفت. شکل کار این دو با دفتر رهبری بدین شکل بود:هدایت زاده بشکه های نفت را می فروخت و سوری آن ها را حمل می کرد و کمیسیون آن ها به حساب خامنه ای می رفت. در 30 سال گذشته ایران حدود 700 میلیارد دلار نفت فروخته است که پورسانت فروش و حمل و نقل آن از طریق این دو نفر به حساب خامنه ای رفته است. سومین نفری که خامنه ای برای این کار وارد وزارت نفت کرد ، برادرش حسن خامنه ای بود که ابتدا در وزارت ارشاد جزو گروه سانسور بود اما بعد برای کنترل منافع خامنه ای وارد وزارت نفت شد. کاخ های خامنه ای: عکس های ضمیمه توسط گوگل محل کاخ های خامنه ای را نشان می دهد. این کاخ ها عبارتند از: 1.کاخ های لواسانات که مربوط به شخص خامنه ای، مجتبی، و محمدی گلپایگانی است. 2.کاخ جمشیدیه: کاخ سابق اردشیر زاهدی (که محل کوهنوردی خامنه ای است) 3.کاخ فیش قولا در شمال ایران 4.کاخ های باغ ملک آباد مشهد با 300 هزار متر باغ اطراف 5.کاخ نیاوران 6.کاخ های سد لتیان ( که قبلا کاخ شاه بوده است) مصطفی خامنه ای: با آن که مصطفی پسر اول و ارشد خامنه ای است اما مجتبی گوی سبقت را از او ربوده است. شرکت مخابرات که به سپاه داده شد، دعوای مجتبی و مصطفی بوده است.چون مجتبی ایرانسل را داشت.، مصطفی رفت تا از طریق سپاه مخابرات را صاحب شود و چون کسی از سپاه حساب پس نمی خواهد، پس مصطفی پشت سپاه می تواند خود را مخفی کند. مصطفی نیز درس طلبگی خوانده است.و اگرچه در حاشیه مجتبی به سرکوب مشغول است اما علاقه او بیشتر به امور اقتصادی است.در ایران هر پژویی که فروخته می شود ،حدود 150 هزار تومان سهم مصطفی است.تا به حال در ایران 2 میلیون پژو فروخته شده.فراموش نشود در ایران سالانه بیست و چند هزار نفر در تصادفات می میرند و بخش عمده آن به وضعیت بد ماشین های در حال تردد بر می گردد که صرفا برای سود بیشتر آقا زاده ها تولید می شوند ، نه برای مصرف بهینه مصرف کنندگان. مصطفی در طلبگی درس خارج خوانده و اصول و فقه درس می دهد. همسر مصطفی، دختر آیت اله خوشوقت است کسی که حکم قتل ها را به همراه محسنی اژه ای در مورد ترور لات ها صادر کرد. مصطفی صاحب یک فرزند به نام جواد است.و مسئولیت سازمان های مذهبی در بیت رهبری با اوست. ثروت مصطفی: یک ونیم میلیارد دلار 1 میلیارد در حساب بانکی آفریقای جنوبی و سوریه 400 میلیون دلار ملک در آفریقای جنوبی و آلمان 100 میلیون دلار الماس و پول نقد در تهران قرار داد پژو در زمان نجات حسینیان وزیر صنایع سنگین بسته شد. سال های اول سودی در کار نبود تا غروی آمد.بعد ایران خودرو زیر نظر مصطفی کار می کرد.دو میلیون پژو فروختند.150 هزار تومان بابت هر پژو به مصطفی رسید. پسر محمدی گلپایگانی که در فرانسه درس حقوق می خواند، مسئول اداره پژو و امور ایرباس در فرانسه شد. وقتی پسر محمدی گلپایگانی به تهران آمد کار را به خود مصطفی منتقل کرد. امور اقتصادی دیگر مصطفی: مصطفی در شهر تهران کار خرید و فروش زمین می کرد و می کند. دعوای رفیق دوست در سال 74 و 75 دعوا سر تقسیم پول با بچه های خامنه ای بود و در همین رابطه خدا داد را دستگیر کردند. شرکت خط هوایی کاسپین که ده هواپیما دارد زیر نظر مصطفی کار می کند.ابتدا زیر نظر رجبی نامی کار می کرد که رجبی را بیرون کردند. واردات بی ام و نیز مال مصطفی است. یک ماجرای باور نکردنی :هواپیمای پادشاه بورنای را به مبلغ 100 میلیون دلار خریدند. مصطفی و گلپایگانی و پسر گلپایگانی برای معامله به سفر رفتند. یک سوری دلال معامله بود.70 میلیون دلار پول نقد داده شد. اما دلال سوری پول را خورد و هواپیما را هم نداد و در دنیا گم و گور شد.عده ای هم می گویند گلپایگانی سر مصطفی کلاه گذاشته است. پروژه مصطفی این است: هر ایرانی یک پژو. مسعود خامنه ای: متولد 1353 است.همسر او سوسن خرازی فرزند آیت اله خرازی و خواهر صادق خرازی است. پس از انتخابات خانواده آیت اله خرازی بابت آبرویی که از آن ها به سبب حوادث پس از انتخابات رفته است ، مساله دار شده اند و سوسن خرازی به خانه پدری بر گشته و در شرف طلاق از مسعود است. مسعود بیش از برادران دیگر خود روشنفکر نشان می دهد.او در دانشگاه درس حقوق خوانده و مسئولیت بنیادها در بیت رهبری و مسئول سایت خامنه ای است. ثروت مسعود: 500 میلیون دلار 400 میلیون دلار حساب بانکی در فرانسه ، لندن ، سوریه 100 میلیون دلارنقد در تهران واردات رنو مال مسعود است. قرارداد رنو زمان خاتمی بسته شد.بچه های وزارت صنایع داشتند قرارداد رنو را می بستند که توسط احمد توکلی جلوگیری شد . وقتی میثم وارد قرارداد شد، احمد توکلی گفت: مشکلی ندارد و مساله حل شده است. محمد خامنه ای برادر خامنه ای برای امضای قرارداد با مسعود به پاریس رفت. موقع افتتاح خط ، مسعود و محمد خامنه ای نیز حضور داشتند. مسعود خلبانی بلد است.و می تواند است با فالکوم پرواز کند. میثم خامنه ای: متولد سال 1357. همسر او لولاچیان فرزند یک بازاری است. ماشین ال90 رنو توسط مسعود خامنه ای و عمویش محمد خامنه ای تا سالی صد هزار مورد وارد ایران می شود و بابت هر ماشین 500 هزار تومان به میثم و عمویش می رسد.میثم الهیات خوانده است و اکنون در دفتر خامنه ای کار می کند.مسئولیت ستاد اجرایی بیت رهبری با میثم است. ثروت میثم:200 میلیون دلار در حساب سوریه: 190 میلیون دلار نقد: 10 میلیون دلار بشری خامنه ای: متولد 1359. شوهر او پسر محمدی گلپایگانی (رئیس دفتر خامنه ای) است.سن او 2 سال از انقلاب کمتر است و مثل خواهرش هدی قد بلند و لاغر است و موهای بوری دارد. او وقتی به مدرسه می رفت 2 محافظ تا بیرون آمدن او از مدرسه پشت در می نشستند.بشری خامنه ای با زن طائب رفت و آمد داشت. یک روز بشری به خانه طائب می رود و می بیند تن زن طائب سیاه است.از او علت را می پرسد و زن طائب به گریه می زند و درد دل می کند که دیشب طائب اسلحه را روی سر من گذاشته بود و می گفت که اعتراف کن که با برادرت رابطه جنسی داشته ای.اگر اعتراف نکنی شلیک می کنم.و بعد هم مرا زد.این داستان توسط بشری به گوش خامنه ای می رسد و منجر به اخراج طائب برای مدتی کوتاه از بیت رهبری می شود. ثروت بشری: 100 میلیون دلار نقد(که از بیزینس به دست نیامده و هدیه پدر است.) هدی خامنه ای: متولد 1360همسر پسر برادرآقای کنی است.علاقه او و خواهرش مثل علاقه دو زن معمولی به آرایش و تغییر لباس است.در مهمانی های زنانه بادامن کوتاه حاضر می شوند. تا پیش از انتخابات یک آرایشگاه مشهور در خیابان فرشته را قوروق می کردند تا آرایش موهای خود را تغییر دهند.اما از زمان انتخابات به بعد اتاقی در دفتر رهبری به یک آرایشگاه تبدیل شده تا امنیت دختران و عروسان خامنه ای در فضای نا امن بعد از انتخابات بیشتر شود. ثروت هدی: 100 میلیون دلار نقد( از پدر هدیه گرفته است.) برادران خامنه ای: حسن برادر خامنه ای 500 میلیون دلار ثروت دارد که 400 میلیون آن در سوریه و لندن 20 میلیون دلار نقد در تهران 80 میلیون دلار در حساب لندن و دبی است .او مدتی در وزارت ارشاد مسئول سانسور و مدتی در وزارت نفت مسئول نظارت بر فروش و حمل و نقل نفت بوده است. محمد برادر خامنه ای 100 میلیون دلار ثروت دارد. هادی خامنه ای که در دوره شاه به 3 سال زندان محکوم شده بود به دلیل فاصله اش از این خاندان منزه تر زندگی می کند.او جزء طیف اصلاح طلبان است و سردبیر روزنامه حیات نو است ، که گاهی روزنامه اش هم توقیف می شود. ثروت های حاشیه ای و ناگهانی خانواده خامنه ای: در زمان نوربخش به شرکتی که مال محمدی گلپایگانی و پسرش بود و به همراه بچه های سپاه و با مدیریت قاسم سلیمانی اداره می شد ارز داده می شد و در دبی می فروختند. این ها ارز را می خریدند به 400 تومان و یک بار سه روز بعدش فروختند به800 تومان. 5 میلیارد دلار ارز به طور ناگهان دو ونیم میلیارد دلار سود کرد. از طرف قوه قضائیه هفت هشت نفر در این رابطه دستگیر شدند که سلیمانی از طرف آقای خامنه ای آن ها را آزاد کرد.(دوره آقای خاتمی بود و شاهرودی را تهدید کردند تا آن ها را آزاد کنند.) از قرارداد های اسلحه: (تانک و موشک و ضد هوایی) فقط 10 میلیارد دلار با چین معامله اسلحه شده است (3 میلیارد دلار کمیسیون گرفته شده، چون کمیسیون قرار داد اسلحه بالاست) 11 میلیارد دلار از روسیه اسلحه خریده شده است. (3 میلیارد دلار کمیسیون گرفته شده است.) حدود دو و نیم میلیون بشکه نفت ایران روزانه فروش می رود که یک میلیون ونهصد هزار بشکه آن از طرف خامنه ای فروخته می شود.بابت حمل و نقل هر بشکه نفت 5 سنت کمیسیون بر می دارند. بعضی از پول ها هم برای پروژه های سری است و کسی حسابش را ندارد. :پروژه های اتمی/ نظامی /حزب اله /و پروژه های خارج از کشور. مثلا می گویند 20 میلیون دلار می خواهیم.نصفی اش را خرج می کنند و نصفی اش را خودشان بر می دارند. برنامه روزانه خامنه ای: ساعت 4 صبح برخاستن از خواب واقامه نماز شب ساعت 6 تا 6:30 ملاقات با حجازی(رئیس دفترش) ساعت 6:30 تا 7 ملاقات با وحید (معاون اجرایی بیت رهبری) ساعت 7 تا 8 ملاقات با مجتبی (پسردومش)هفته ای سه روز (مجتبی در سال حدود 150 روز در حوزه علمیه قم درس می دهد. اما در غیر از این 150 روز هر صبح با پدرش ملاقات می کند.) ساعت 8 تا 10:30 مطالعه پرونده های امنیتی،سیاسی و اقتصادی. ساعت 10:30 تا 12 (خواب و استراحت نیمروزی) ساعت 12 تا 1 نماز جماعت و ناهار ساعت 1 تا 3 ملاقات های ضروری (که در هر زمان متفاوت است. و بیشتر برای حل بحرانها پیش بینی نشده است.) ساعت 3 تا 5 رسیدگی به کارهای شخصی. ساعت 5 تا 8 ملاقات های ویژه (شرح این ملاقات ها در برنامه هفتگی و ماهانه آمده است) ساعت 8 تا 8:30 شام ساعت8:30 تا 9 گوش کردن به شنودها ساعت 9 شب رفتن به رختخواب برنامه هفتگی خامنه ای: 1.یکشنبه ها بعد از ظهر ملاقات با فرماندهان ارتش 2.یکشنبه ها بعد از ظهر ملاقات با فرماندهان سپاه 3.دوشنبه شام ملاقات با رئیس جمهوری 4.سه شنبه صبح ملاقات با مسئولین کارهای اقتصادی خودش (حسن خامنه ای (برادرش)/میرمحمدی/مجتبی خامنه ای/ و شریعتمدار وزیر بازرگانی) 5. سه شنبه ها شام ملاقات با هاشمی رفسنجانی 6.چهارشنبه بعد از ظهر ملاقات با اعضای شورای نگهبان 7.چهارشنبه شب با جنتی شام می خورد. برنامه ماهانه: 1.ملاقات با رئیس مجلس 2.ملاقات با رئیس قوه قضائیه 3. ملاقات با مشاورین مذهبی (کسانی که از قم می آیند. مثل مقتدایی و یزدی) 4.ملاقات با مشاورین دیگر علائق شخصی خامنه ای: غذا: به توصیه پزشکان خاویار و ماهی قزل آلای خال قرمز رودخانه لار به وی توصیه شد، اما رفته رفته این دو غذا جزو علائق شخصی ایشان شد. خاویار از رشت توسط امام جمعه رشت ارسال می شود .هم چنین گوشت قرقاول که از شیراز توسط آقای حائری ارسال می شود.و مصرف گوشت بلدرچین و شتر مرغ (برای پرهیز از کلسترول) برای کنترل غذای خامنه ای و اطمینان از سمی نبودن آن دستگاهی به مبلغ 500 هزار دلار از آمریکا خریده شده که با افزودن یک ماده ،غذاآزمایش می شود و آشپز خود بایستی در حضور محافظین قبل از دیگران غذا را بچشد. ورزش: کوهنوردی و اسب سواری. یک بار خامنه ای به خاطر اسب سواری در سال 78 به زمین افتاد و دستش شکست.چون او با یک دست اسب سواری می کند.در سفرهای طولانی داخلی، مثل سفر به مشهد ، اسب مخصوص خامنه ای و اسب مجتبی را با هواپیمای C130 به محل می برند.هم چنین سه کامیون مخصوص حمل اسب برای جا به جایی های نزدیک تر موجود است. اسب ها: تعداد اسب ها حدود 100 عدد است که ارزش کل آن 40 میلیون دلار برآورد شده و گرانترین آن ها 7 میلیون دلار قیمت دارد و نام آن ذوالجناح است.اسب مجتبی سهند نام دارد.برای اسب ها دو اصطبل موجود است،یکی در باغ ملک آباد مشهد به مساحت 10 هزار متر که دارای 70 اسب است و یکی در لواسانات به مساحت 3 هزار متر که دارای 30 اسب است. گده: گاهی با راشد یزدی (آخوندی که جوک های رکیک می گوید) گده می کند. این کار برای خامنه ای اسباب خنده می شود،(کاری که کریم شیره ای برای ناصرالدینشاه انجام می داد.) و هم از طریق شنیدن جوک های رکیک که نوعی تخلیه روانی جامعه است، نبض جامعه را می گیرد.در این گده ها محمدی گلپایگانی و وحید حقانیان هم حضور می یابند.گاهی جنتی را هم دعوت می کنند که معمولا جنتی توسط راشد دست انداخته می شود.مجتبی از گده های خامنه ای متنفر است ،چرا که خودش در آن جا نفوذ ندارد و در غیاب او راشد یزدی می تواند توصیه های اقتصادی و سیاسی را مطرح کند واز خامنه ای برای این و آن امتیاز بگیرد. مطالعه: غیر از مطالعه پرونده ها و مطبوعات، خامنه ای کمتر وقتی برای مطالعه کتاب دارد.او از زمان ریاست جمهوری اش بارها به این و آن گفته است که بدی پست ریاست جمهوری این است که فرصت مطالعه را از شخص مسئول می گیرد اما هر از چند گاهی به مطالعه کتاب هایی که درباره روسای جمهور و رهبران دنیا منتشر می شود می پردازد.بیش از همه به زندگی دوران قاجار علاقه دارد.و به ویژه به ناصرالدینشاه. تمام کتاب هایی را که در مورد او منتشر شده خوانده است.همین طور تمام کتاب هایی را که در مورد شاه و خاندان او منتشر شده. کلکسیون پیپ: خامنه ای ابتدا سیگاری بود.در همان اوایل ریاست جمهوری به دلیل پرستیژ مورد نیاز یک رئیس جمهور، سیگار را ترک کرد.او نمی خواست عکس او در حال سیگار کشیدن منتشر شود.در آن زمان که هنوز با موسوی نخست وزیر نزدیک تر بود، دو نفری تصمیم به ترک سیگار گرفتند و پس از آن هیچ گاه هیچکدام لب به سیگار نزدند.اما پیپ را از همان زمان حفظ کرده است.و یکبار عکس او در حالی که پیپی به لب داشت منتشر شد. برای او توتون خاص پیپ تهیه می شود و در کلکسیون پیپ او تاکنون 200 پیپ جمع آوری شده است.تمام شایعات مربوط به کشیدن تریاک در مورد اودروغ است.اما در مورد شعرای نزدیک به خود مثل علی معلم و شهریار و سبزواری دستور داده بوده است که مزاحم تریاک کشیدن آن ها نشوند.و حتی در مورد شهریار سپرده بود تریاک او را برایش تامین کنند و از طرف آقا به در خانه اش ببرند. ارزش پیپ های او حدود 2 میلیون دلار برآورد می شود.اکثر پیپ ها برایش تحفه آورده شده. گرانترین پیپ 250 هزار دلار قیمت دارد که مربوط به 300 سال پیش است.دسته این پیپ طلا کوب و جواهر نشان است.بعضی از پیپ ها توسط روسای جمهور و رهبران جهان به او هدیه داده شده است.ودر جعبه پیپ نام اهداء کننده مشخص است. کلکسیون انگشتر: در کلکسیون انگشتری های خامنه ای حدود 300 انگشتری خاص جمع آوری شده که 3 تای آن ها از آستان قدس به او تحفه داده شده است.گرانترین انگشتری 500 هزار دلار قیمت گذاری شده و قدیمی ترین عقیق دنیا را دارد.این کلکسیون ها در بیت رهبری نگهداری می شود. کلکسیون عصا: در کلکسیون عصای خامنه ای تا چند سال پیش 170 عصای آنتیک وجود داشت که یک میلیون ودویست هزار دلار قیمت گذاری شده بود.گرانترین عصا 200 هزار دلار قیمت دارد که متعلق به 170 سال پیش است و جواهر نشان است. گاهی در موارد خاص عصا یا انگشتری یا عبایی را برای این و آن تحفه می فرستد.پیش از انتخابات اخیر(سال 1388) که میر حسین موسوی کاندیدا بود، به دیدار پدر موسوی رفت و عصایی رابه وی هدیه داد که عده ای آن را مبنی بر موافقت خامنه ای با کاندیدا شدن پسر او قلمداد کردند. در اوایل رهبری و پس از مرگ خمینی عبایی را برای آقای طاهری امام جمعه وقت اصفهان فرستاد، زیرا از طاهری نقل شده بود که خمینی در هنگام تماشای خامنه ای از تلویزیون در سفر هند گفته بود خامنه ای به درد رهبری می خورد.و همین نقل قول خبرگان را راضی کرد تا به خامنه ای رای بدهند. فیلم خبرگان و این نقل قول در یوتیوب موجود است. برای شعرا و هنرمندان هوادار خود معمولا سکه طلا تحفه می دهد.گاهی نیز چکی به امضای دفتر رهبری می فرستد.هر از چند گاه گروهی از ادبای مداح نظام به بیت دعوت می شوند و پس از خواندن شعرصله می گیرند.(سنتی که دردربار قاجار و به ویژه در زمان ناصرالدینشاه مد بوده است.) کلکسیون عبا: شماره عباهای کلکسیون خامنه ای حدود 120 عدد است و قیمت مجموعه آن ها حدود 400 هزار دلار است که گرانترین آن ها 30 هزار دلار می ارزد .اما از همه آن ها بیشتر به عبای سپید رنگی که گاهی می پوشد علاقه دارد.عباها از پشم شتر است. رابطه خامنه ای و همسر و بچه هایش: خجسته نام همسر خامنه ای است.خجسته خانم خیلی تحت سلطه خامنه ای است . ولی از برادرهایش هم خط می گیرد.یک بار بیمارستان شرکت نفت قورق شد تا خجسته خانم برای زیبایی شکم مورد عمل ساکشن( برای برداشتن چربی های شکمش قرار گیرد).خجسته خانم به دلیل التهاب روده بزرگ دوبار هم در لندن مورد عمل جراحی قرار گرفته است.مجتبی خامنه ای دومین فرزند خامنه ای روی پدرش بسیار نفوذ دارد اما هر کجا کم می آورد از طریق مادرش خجسته خانم وارد می شود. اکنون خجسته خانم (در سال 2009) حدود 67 سال دارد.یکی از برادرانش با مجاهدین خلق رابطه داشته و به سوئد فرار کرده است.اوغیر از برادر فراری، سه برادر دیگر هم دارد که در گیر بیزینس های بزرگند.حسن، برادرخجسته خانم همه کاره تلویزیون جمهوری اسلامی است . کمیسیون های خرید دوربین وتلویزیون سونی در انحصار اوست.مبلغ خرید های تلویزیون ایران از محصولات سونی اعم از دوربین و سیستم های مونتاژ و غیره رقم بالایی نیست .تقریبا 50 تا 60 میلیون دلار در سال . اما مردم از تلویزیون سونی سالی 500 تا 600 میلیون دلار خرید می کنند که 7 درصد آن به حسن آقا برادر خجسته خانم می رسد.ابتدا حق انحصار سونی مربوط به یک ایرانی در دبی بود که او را تهدید کردند واو خودش از ترس امتیازش را لغو کرد.خجسته خانم علیرغم زندگی مرفه داخل، مدام نگران است آنچه از بیرون درباره زندگی آن ها دیده می شود ساده ننماید. او سه ندیمه دارد و هیچگاه به آرایشگاه بیرون از خانه مراجعه نمی کند و برایش آرایشگر از بیرون می آورند.او به ماساژ علاقه دارد و یک خانم کره ای مسئول ماساژ اوست. حالا معلوم است که چرا خامنه ای که با روضه اباعبدالله سر کار آمده است برای کدام منافع به راحتی در روز عاشورا آزادیخواهان و حتی عزاداران حسینی را می کشد. http://parsdailynews.com/video/8025.htm http://parsdailynews.com/97045.htm | |
بازپخش بخشی از گزارش محسن مخملباف در مورد ثروت خامنه ای |
مادر ستاربهشتی :ستار به مرگ طبیعی نمرده؛ فرزندم را کشته اند+فایل صوتی
مادر ستاربهشتی :ستار به مرگ طبیعی نمرده؛ فرزندم را کشته اند+فایل صوتی | |
مادر ستار بهشتی: رضایت نمی دهم؛ ستار به مرگ طبیعی نمرده؛ فرزندم را کشته اند سحام نیوز: مادر ستاربهشتی در مصاحبه با سحام نیوز؛ در پاسخ به سوالی در خصوص علت سکوت خانواده طی چند روز اخیر، از تحت فشار بودن خانواده خود توسط ماموران خبر داد. مادر ستار در این مصاحبه می گوید: “ماموران به ما گفتند که مصاحبه نکنید و تهدید کردند که مصاحبه نکنید و حکم بازداشت دخترم را نیز داشتند.” ماموران امنیتی روز دفن پیکر ستار در رباط کریم و در لحظاتی که خواهرش در حال مصاحبه با سحام بود، برای لحظاتی دستگیر و تهدید می شود که در صورت ادامه مصاحبه با رسانه ها، دستگیر خواهد شد. مادر این شهید جنبش مردمی که به علت بیماری به سختی سخن می گفت، از کنترل منزلش توسط ماموران خبر داد. وی از مسئولان امنیتی می پرسد: “چرا جنازه ستار را برای شستشو به خودمان تحویل ندادند؟ چرا برگه ی بازداشت دخترم را داشتند؟ چرا ماموران همه جا ما را تعقیب می کردند؟ تحت نظر داشتند؟ چرا کفن ستار خونی بود؟” مادر ستار در این مصاحبه تایید کرده که کفن پسرش حین دفن خونی بوده است. همچنین ایشان به نقل از نزدیکانش خبر داده که طی چند روز گذشته در محل امامزاده دوربین مداربسته ای نصب شده است و افرادی را که بر مزار ستار حاضر می شوند را تحت نظر دارند.” این مادر داغدار در واکنش به اظهار نظرهای منتشر شده در رابطه با اینکه ستار بهشتی به مرگ طبیعی فوت شده، افزود: “۳۵ سال سن داشت و حتی دارو مصرف نمی کرد. روز سه شنبه او را بردند و سه شنبه بعدش کشتن و خبر مرگ او را برای من آوردند.” دو روز پیش، رئیس پزشکی قانونی در مصاحبه با خبرگزاری مهر، گفته بود که ستار بهشتی به مرگ طبیعی درگذشته است. وی در خصوص پیگیری پرونده شکایت از قاتل و یا قاتلین فرزندش افزود: ” کسانی که صدای مرا می شنوند، پیگیر پرونده فرزند من باشند. ستار پرستار من بود، همه کس من بود و او را کشتند. من قبول ندارم که ستار فوت کرده؛ اصلا این حرف ها را قبول ندارم. بچه من کشته شده است.” مادر ستار خطاب به مسئولان می افزاید: “مسئولین باید صدای من را بشنوند، و به پرونده من رسیدگی کنند. من از خون بچه ام نمی گذرم.” وی از نهادها و سازمان های بین المللی به عنوان یک مادر داغدیده خواست تا پیگیر پرونده فرزندش باشند. وی بارها در این مصاحبه تاکید می کند: “از خون ستار نخواهم گذاشت. از جان خود خواهم گذاشت اما از خون ستار نمی گذرم. از هیچ چیزی نمی ترسم و قبول ندارم که بچه ام {به مرگ طبیعی} فوت شده است. بچه من کشته شده است. بچه من با پای خود رفت و جنازه اش را تحویلم دادند.” مادر ستار بهشتی از پیشنهاد پرداخت دیه فرزندش توسط ماموران خبر داد و افزود: “پیشنهاد دادند ولی من قبول نکردم. بچه من خونش پایمال نشود، من دیه می خواهم چه کنم؟ من قبول نکردم.” وی در پایان این مصاحبه بر پیگیری پرونده فرزندش توسط مسولان و نهادهای بین المللی تاکید می کند و می گوید: “ستار بهشتی؛ به وجودش افتخار می کنم اما کشتنش؛ بچه مرا کشتند. صدای مرا به همه جا برسانید.” ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که اوایل آبان ماه بازداشت شده بود پس از چهار روز بازداشت در اثر شکنجه در بازداشتگاه نیروی انتظامی درگذشت. ستّار بهشتی، کارگر و وبلاگنویسی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام “اقدام علیه امنیّت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیس بوک” بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده بود. در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و در همین جریان درگذشت و در امامزاده محمد تقی رباط کریم (محل زندگیاش) به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، ستار بهشتی در ۱۳ آبان ماه فوت کردهاست. عموی ستار بهشتی در گفتگو با سحام نیوز گفته بود زمانی که از مسئولان، علّت مرگ را جویا شدند به آنها گفته شد: «خفه شوید و به شما ربطی ندارد.» همچنین سحام در خبری از بازداشت موقت پزشک معاینه کننده ستار بهشتی در اوین خبر داده بود. امروز قرار است گزارش نهایی پزشکی قانونی در خصوص علت مرگ ستار بهشتی اعلام شود. صدای مادر ستار بهشتی را اینجا بشنوید: |
یک اتوبوس دیگر "راهیان گور" حامل دانش آموزان دختر واژگون شد
یک اتوبوس دیگر "راهیان گور" حامل دانش آموزان دختر واژگون شد | |
واژگونی اتوبوس دختران دانشآموز 14 مصدوم جای گذاشت/ تخطی از سرعت مطمئنه علت حادثه اعلام شد دیر روابط عمومی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد از واژگونی یک دستگاه اتوبوس در منطقه «خاناحمد» گچساران در محور نورآباد- گچساران خبرداد. محمدرضا قنبری در گفت و گو با ایسنا، منطقه کهگیلویه و بویراحمد گفت: این واژگونی منجر به مصدومشدن 14 مسافر اتوبوس شد. وی با بیان اینکه این اتوبوس با 40 دانشآموز دختر در قالب کاروان راهیاننور از استان سیستان و بلوچستان به مقصد مناطق عملیاتی در حرکت بود، اظهارکرد: این تصادف در ساعت 13:27 روز چهارشنبه در یک پیچ در منطقه خان احمد گچساران رخ داد. مدیر روابط عمومی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد ادامه داد: از 14 مصدوم این حادثه یک تن راننده اتوبوس، سرپرست کاروان و 12 تن دیگر دانشآموزان بودند که دو مصدوم سرپایی درمان و مرخص شدند و حال دو مصدوم دیگر نیز وخیم است. قنبری اضافه کرد: چهار دستگاه آمبولانس اورژانس 115 و دو دستگاه آمبولانس هلالاحمر به همراه نهادهای امدادی به محل تصادف اعزام شدند. سرهنگ منوچهر سیاهپور رییس پلیسراه کهگیلویه وبویراحمددرباره واژگونی یک دستگاه اتوبوس در محور گچساران –نورآباد به ایسنا گفت: در ساعت 13 و 27 دقیقه امروز چهارشنبه، یکم آذر ماه ماموران انتظامی پس از اطلاع از وقوع یک مورد سانحهرانندگی در کیلومتر 30 شهر گچساران، بلافاصله در محل وقوع حادثه حاضر شدند. وی اظهارکرد: در بررسی ماموران پلیسراه مشخص شد یک دستگاه اتوبوس مسافربری حامل اردوی دانشآموزان که از شهر زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان به سمت خوزستان در حرکت بود، در نزدیکی منطقه «خاناحمد» از توابع شهرستان گچساران واژگون شد که مجروحان حادثه به بیمارستان گچساران انتقال داده شدند. رییس پلیسراه کهگیلویه وبویراحمد افزود: طبق بررسیهای کارشناسان پلیسراه علت وقوع این حادثه عدمتوانایی راننده اتوبوس در کنترل وسیله نقلیه ناشی از تخطی از سرعت مطمئنه در پیچ بود. |
Sunday 18 November 2012
رسانه:مرگ بلاگر و تحریک احساسات/ وبلاگ نویسی از طبقه فرودست
رسانه:مرگ بلاگر و تحریک احساسات/ وبلاگ نویسی از طبقه فرودست | |
گزارش دو رسانه بین المللی از قتل ستار بهشتی تحلیل پاری مچ از ماجرای ستار بهشتی:مرگ بلاگر و تحریک احساسات ستار بهشتی، وبلاگ نویس ۳۵ ساله، چهار روز پس از بازداشت اش، در زمان حبس از دنیا رفت. نزدیکان او و همچنین جامعه بین المللی خواستار انجام تحقیقات ازسوی حکومت جمهوری اسلامی و دریافت واقعیت شده اند. "آنها دیروز مرا تهدید کردند که اگر دهانم را نبندم، مادرم سیاهپوش خواهد شد." این یکی از آخرین جملاتی است که ستار بهشتی در وبلاگ خود که جزو وبلاگ های پرخواننده و تأثیرگذار هم نیست، نوشته است. این مخالف ایرانی روز ۳۰ اکتبر توسط پلیس فضای سایبری ایران، فتا، در آپارتمان خود در رباط کریم دستگیر شد. نزدیکانش تا تاریخ ۶ نوامبر هیچ خبری از او نداشتند. در بیانیه ای که توسط چندین کارشناس سازمان ملل نوشته شده آمده است: "مسؤولان زندان با خانواده آقای بهشتی برای دریافت جسد او تماس گرفته اند. علیرغم اینکه شرایط مرگ او کاملاً مبهم است، براساس برخی اظهارات، گویا او قبل از مرگ و در زمان بازجویی اش شکنجه شده." کریستف هینز، گزارشگر ویژه در امور اعدام های فراقضایی، فوری و خودسرانه، می گوید در موردی مشابه به این مورد، "مسؤولیت برعهده حکومت است". دولت جمهوری اسلامی در پاسخ به این اظهارات روز چهارشنبه اعلام کرد سه نفر را که مشکوک به دست داشتن در مرگ ستار بهشتی بوده اند دستگیر کرده. به نوشته بی بی سی، هویت این افراد هنوز مشخص نشده است. خانواده ستار در برابر فشارها تسلیم نمی شوند سایت اینترنتی رهبر مخالفان، میرحسین موسوی، اولین سایتی بود که به سرنوشت غم انگیز این وبلاگ نویس اشاره کرد و خاطرنشان ساخت که عناصر متعددی حاکی از آن دارد که ایست قلبی او به دلیل شکنجه بوده است. روز ۴ نوامبر، فردای روز مرگ او، چند تن از نیروهای امنیتی با خانواده ستار بهشتی که هنوز از مرگ فرزند خود مطلع نشده بودند ملاقات کردند. به نوشته دیلی بیست، نیروهای امنیتی از آنها پرسیده اند که آیا ستار بهشتی مشکل قلبی داشته یا اینکه تحت درمان پزشکی بوده. به نوشته این مجله، خانواده ستار تحت فشار قرار گرفته اند تا مرگ او را رسانه ای نکنند و از دولت نیز شکایتی نداشته باشند. ولی به گفته یکی از نزدیکانش، مادر او خواهان "مجازات مسؤولان این قتل" شده است. احمد شهید، گزارشگر سازمان ملل در امور مربوط به حقوق بشر در ایران، در این رابطه می گوید: "لازم است آنهایی که به شکلی بالقوه در چنین جنایت فجیعی دست داشته اند، مورد تحقیق قرار گیرند و محاکمه شوند. هر اقدامی غیراز این نشان دهنده عدم مجازات مجرم و چشم پوشی نسبت به فرهنگ جنایت خواهد بود." مقالات هشداردهنده در وبلاگ اگر مقامات جمهوری اسلامی انجام شکنجه در زندان ها را تکذیب می کنند، ولی ستار بهشتی نشانه های این ضرب و جرح ها را روی تن خود داشته. او پس از انتقال از کهریزک در زمان ورود خود به زندان اوین شکایت نامه ای را تنظیم کرده است. احتمالاً او در کهریزک مورد شکنجه قرار گرفته و از مچ دست به صورت قپانی به سقف آویزان شده. سپس او را به صندلی بسته اند، مورد ضرب و جرح قرار داده اند و به زمین انداخته و با پوتین بر سر و صورت او کوفته اند. او طی این مدت چندین بار به مرگ تهدید شده است. تنها خواهر او، دستبند به دست، توانسته در مراسم خاکسپاری اش شرکت کند. دیلی بیست می نویسد: "این مراسم مستقیماً ازسوی مسؤولان زندان اوین سازماندهی شد، بدون اینکه نزدیکانش بتوانند آثار شکنجه ها را روی بدن ستار بهشتی مشاهده کنند." به نوشته روزنامه گاردین، ستار بهشتی کمی قبل از دستگیری اش نوشته بود: "من به آنها [مسؤولان] گفتم که چیزی غیر از آنچه می بینم یا می شنوم نمی نویسم، ولی آنها گفتند هر کاری خواهند کرد تا دهان من بسته شود و نتوانم این اطلاعات را منتشر کنم. آنها گفته اند به همان شیوه ای مرا ساکت خواهند کرد که دیگر هیچ اسم یا نشانه ای از من باقی نماند." سازمان ها و نهادهای بسیاری نسبت به مرگ ستار بهشتی واکنش نشان داده اند. سازمان گزارشگران بدون مرز دراین باره می نویسد: "همه چیز باید در مورد دلایل مرگ ستار بهشتی روشن شود. تحقیقاتی که انجام آنها اعلام شده نباید برای سیاه نمایی و نهان کردن حقیقت بکار گرفته شود و یا تنها هدفش کارزاری تبلیغاتی برای نفی روشنگریهایی باشد که در این باره در سطح ملی و بینالمللی انجام شده است." سازمان عفو بین الملل نیز به نوبه خود با انتشار تصویری از برگه شکایت نامه ستار بهشتی، در بیانیه ای آورده است: "مقامات جمهوری اسلامی باید بلافاصله تحقیقات مستقلی را دراین زمینه، به ویژه برای روشن کردن این موضوع که آیا شکنجه ای صورت گرفته، آغاز کنند. هرکسی که پس از این تحقیقات به عنوان مسؤول این بدرفتاری ها مشخص شود، باید در برابر محکمه ای که اصول و معیارهای بین المللی در آن رعایت شده محاکمه گردد." منبع: پاری مچ، ۱۶ نوامبر ............... گزارش گاردین از مرگ ستار بهشتی:وبلاگ نویسی از طبقه فرودست "چرا در كشور ما زندانيان بايد عمودي به زندان برده شوند و افقي بازگردانده شوند؟" این پرسش احمد بخشایش، یکی از نمایندگان پارلمان است. پرسشی که روز چهارشنبه در صحن علنی مجلس مطرح شد تا عملکرد قوه قضائیه را به خاطر مرگ یک وبلاگ نویس در دوران بازداشت مورد انتقاد قرار دهد. ستار بهشتی کارگری 35 ساله متعلق به طبقه نسبتا فرودست در شهر رباط کریم زندگی می کرد و به سادگی دلبسته وبلاگستان شده بود. آن را تنها بستر مفید و موجود در ایران یافته بود که می توانست در آن از نقض حقوق بشر در ایران توسط حکومت بنویسد. پلیس فضای سایبری ایران – فتا – که برای سرکوب فعالیت های مخالفان در فضای آنلاین دایر شده است در ابتدا وی را تهدید کرد تا از فعالیت های خود در فضای مجازی دست بکشد. اما وقتی در ساکت کردن بهشتی ناکام ماند، تعدادی از ماموران خود به خانه وی فرستاد تا او را به اتهام فعالیت علیه امنیت ملی در فیس بوک بازداشت کنند. یک هفته بعد، در یک تماس تلفنی از خانواده اش خواسته شد تا برای تحویل جسد ستار مراجعه کنند. "او را صحیح و سالم و در حالی که روی پاهایش بود بردند و بعد از ما خواستند تا برای جسدش قبر بخریم." این ها را خواهرش به یک روزنامه نگار ایرانی گفت. او به بازگویی مصیبتی که بر خانواده اش رفت پرداخت و خبر مرگ برادرش نیز افشا شد. اعضای خانواده اش، از جمله مادر سالخورده اش که در عکس کنار ستار بهشتی دیده می شود، اجازه حضور در مراسم تدفین وی را پیدا نکردند و فقط یک نفر اجازه داشت در انجا حاضر باشد، همه آن ها این روزها به شدت تحت نظر هستند تا مبادا با رسانه ها صحبت کنند. دقیقا مشخص نیست در دوران بازجویی چه بر سر ستار بهشتی آماده است. اما گفته می شود در آن هفته وی به زندان بدنام اوین منتقل و چندین جلسه بازجویی شده است. آنچه قطعی است اینکه او در دوران بازجویی به خانواده و وکیل دسترسی نداشته است. بعدها مشخص شد که وی در زندان اوین رسما از بدرفتاری و شکنجه بازجویان شکایت کرده است، کپی شکایت نامه وی به مقامات در سایت کلمه – متعلق به مخالفان – منتشر شده است. پیش از مرگ ، او در واپسین پست وبلاگش خبر داده که به مرگ تهدید شده است : "دیروز تهدید کردند که مادرم را سیاه پوش خواهند کرد، چرا که من دهانم را نبسته ام." او نوشته است: "آن ها گفته اند مرا طوری خفه خواهند که هیچ نام و نشانی از من باقی نماند." ستار بهشتی نخستین کسی نیست که در زندان جمهوری اسلامی جان می بازد. در طی 10 سال گذشته دست کم 18 نفر در دوران گذران حبس و به عنوان زندانی عقیدتی مرده اند. افرادی همچون زهرا کاظمی – عکاس ایرانی کانادایی -، امیر جاودان فر – فعال دانشجویی- و در یکی از آخرین مواد هدی صابر که روزنامه نگار بود. در برخی از موارد که در گذشته رخ داده است مسئولان حتی از اعتراف به مرگ افراد سرباز زده اند. این بار در مورد بهشتی حاکمیت را وادار کرده است که در عرصه عمومی وارد چالش ها پیرامون مرگ افراد در دوران بازداشت شود. پرونده بهشتی همچنین نشان می دهد که وبلاگ نویسان مخالف تنها به طبقه بالا دست تعلق ندارند. عوامل دیگری نیز در تبلیغات بی سابقه در خصوص مرگ بهشتی دخیل است. به ویژه دعوای داخلی بین محمود احمدی نژاد و مخالفان وی در قوه قضائیه و پارلمان. ماه گذشته ، پس از آنکه احمدی نژاد گفت که به وی اجازه بازدید از زندان اوین – جایی که مشاور مطبوعاتی اش اینک در ان محبوس است - داده نشده؛ مقامات قضائی شدیدا به او تاختند. پس از مرگ بهشتی، وبلاگ نویسان محافظه کار نزدیک به احمدی نژاد که در حالت معمول پیرامون سو رفتار بازجویان با زندانیان سیاسی سکوت می کنند، دستگاه قضائیه را مورد مواخذه قرار دارند و نوشتند این نشان می دهد چرا رئیس جمهور قصد داشته است تا زندان اوین دیدن کند. روز پنجشنبه آیت الله صادق لاریجانی به نویسنده این تحلیل حمله کرد و چنین انتقادهایی را "شرم آور" خواند. لاریجانی وعده داده است که درباره مرگ بهشتی به طور کامل تحقیق خواهد کرد و تلویحا اشاره کرده است که موضوع مرگ زیر شکنجه را هم در نظر خواهد گرفت. منبع : گاردین – 15 نوامبر | |
برگرفته از روز آنلاین |
آمریکا به "هیأت حقوق بشری ایران" ویزا نداد
ولت آمریکا برای اعضای هیأت حقوق بشری ایران که قصد حضور در یکی از نشستهای سازمان ملل را داشتند، ویزا صادر نکرد. ایران این اقدام را محکوم کرده و آن را "مانع تعامل و همکاری" این هیأت با سازمان ملل دانسته است.
ایالات متحده آمریکا از صدور ویزا برای هیأت حقوق بشری ایران که قصد شرکت در نشستی در سازمان ملل متحد را داشت، خودداری کرد.
ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران در بیانیهای که روز یکشنبه (۱۸ نوامبر / ۲۸ آبان) در سایت خبرگزاری ایرنا منتشر شده، اعلام کرده که این هیأت در نظر داشته تا با حضور در "جلسه کمیته سوم سازمان ملل، مواضع روشن جمهوری اسلامی را در مورد مسایل حقوق بشری" اعلام کند.
ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران در بیانیهای که روز یکشنبه (۱۸ نوامبر / ۲۸ آبان) در سایت خبرگزاری ایرنا منتشر شده، اعلام کرده که این هیأت در نظر داشته تا با حضور در "جلسه کمیته سوم سازمان ملل، مواضع روشن جمهوری اسلامی را در مورد مسایل حقوق بشری" اعلام کند.
در این بیانیه آمده است: «دولت آمریكا عملا با صادر نكردن ویزای اعضای هیات خواسته است امكان حضور هیات را از بین ببرد و مانع انجام ماموریت اعضای آن در تعامل و همكاری با سازمان ملل متحد شود.»
ستاد حقوق بشر این اقدام دولت آمریکا را "غیرقانونی و برخلاف تعهدات بینالمللی" دانسته و از مقامهای سازمان ملل درخواست کرده تا "ضرورت اجرای این تعهدات" را به آمریکا به عنوان کشور مقر این سازمان گوشزد کرده و "دولت آمریکا را از ایجاد چنین موانعی بر حذر دارند."
ستاد حقوق بشر این اقدام دولت آمریکا را "غیرقانونی و برخلاف تعهدات بینالمللی" دانسته و از مقامهای سازمان ملل درخواست کرده تا "ضرورت اجرای این تعهدات" را به آمریکا به عنوان کشور مقر این سازمان گوشزد کرده و "دولت آمریکا را از ایجاد چنین موانعی بر حذر دارند."
به گزارش خبرگزاری رویترز، سفارت سوئیس در تهران، حافظ منافع آمریکا در ایران، تا کنون در این زمینه اظهار نظری نکرده است. یکی از سخنگویان وزارت امور خارجه آمریکا نیز در پیگیریهای این خبرگزاری از ارائه نظر در مورد خدمات ویزا خودداری کرده است.
طبق پیمان ۱۹۴۷ کشور آمریکا به عنوان میزبان سازمان ملل متحد، فارغ از اختلافات خود با کشورها، موظف است تا برای اعضای هیأتهای نمایندگی کشورهای عضو سازمان ملل ویزای ورود به آمریکا را صادر کند.
با این حال تا کنون ایالات متحده چندین بار از سفر مقامهای ایرانی برای شرکت در نشستهای سازمان ملل خودداری کرده است. آخرین نمونه آن عدم صدور ویزا برای ۲۰ نفر از اعضای هیأت همراه محمود احمدینژاد از جمله "دو وزیر" برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر سال جاری بود.
در آن زمان یکی از مقامهای رسمی آمریکا که نامش فاش نشد، به خبرگزاری رویترز در همین زمینه گفته بود: «صدور ویزا برای مقامهای کشورها با هدف شرکت در نشستهای سازمان ملل منطبق بر تمامی قوانین و پروسههای قانونی ایالات متحده و همچنین توافقنامههای سازمان ملل است. با این حال پروندههای ویزا محرمانه هستند.»
در سال ۲۰۰۹ و در زمان سرکوبهای تظاهراتاعتراضی پس از انتخابات ریاستجمهوری، ایران اعلام کرد که آمریکا به هیأتی از این کشور به سرپرستی معاون اول محمود احمدینژاد اجازه ورود به خاک آن کشور را نداد.
مقامهای ایرانی در آن زمان گفته بودند که این هیأت قصد حضور در نشست سازمان ملل در مورد بحران مالی در جهان را داشته است
.
Thursday 15 November 2012
لاریجانی: دولت از مرگ ستار بهشتی وقیحانه سوءاستفاده میکند
رئیس قوه قضاییه با اشاره به مرگ ستار بهشتی، در زندان، از نحوه انتشار این حادثه در رسانههای دولتی انتقاد کرد و مدعی شد که وابستگان دولت امنیت ملی کشور و نظام اسلامی را رعایت نکرده و آب به آسیاب دشمن ریختهاند.
صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه در نشست شورای روسای دادگستری و دادستانهای مراکز استان در روز پنجشنبه (۲۵ آبان/۱۵ نوامبر) بار دیگر به قتل ستار بهشتی، وبلاگنویسی که تحت شکنجه ماموران در زندان جان سپرد، اشاره کرد و از "تبلیغات رسانههای داخلی" انتقاد کرد.
لاریجانی گفت: «در عجبم که برخی از سایتهای وابسته به دولت این را موضوع را دستاویزی قرار دادهاند و گفتهاند که حالا مشخص میشود که چرا رئیسجمهور قصد بازدید از زندان اوین را داشته است.» وی افزود«این تلاشی وقیحانه برای سوءاستفاده از یک حادثه است.»
به نظر میرسد که انتقاد و حمله لاریجانی متوجه حامیان احمدینژاد از جمله سخنان محمدرضا تقویفرد، مدیر مسئول روزنامه خورشید است.
اظهارات مدیر مسئول روزنامه خورشید
محمدرضا تقویفرد، مدیر مسئول روزنامه خورشید در گفتوگویی با شبکه ایران در ۲۳ آبان ضمن اشاره به مرگ ستار بهشتی گفته بود: «به عنوان یک نویسنده از این مسئله بسیار خجالتزده شدم.»
تقویفرد آشکارا "بایکوت و سانسور" اخبار قتل ستار بهشتی در روزنامههای داخلی را مایه "شرمساری و افسوس مظاعف" دانسته بود. مدیر مسئول روزنامه خورشید افزود: «حدود یک ماه قبل رئیسجمهور در نامهای از تصمیم خود برای بازدید از زندان اوین خبر داد و در مقابل به سیاسی کاری و تلاش برای حمایت از آقای جوانفکر متهم شد، در حالی که امروز حکمت تصمیم آقای احمدینژاد برای بازدید و سرکشی به زندانها روشن شده است.»
تقویفرد مدعی شد: «اگر اجازه میدادند رئیسجمهوری از اوین بازدید کند، چنان جوی در جامعه و روابط فی مابین متهمان و مجرمان با مسئولان قضایی و بازجوها به وجود میآمد که زمینههای هرگونه حادثه تلخ را یک بار برای همیشه ریشهکن میکرد.»
مدیر مسئول روزنامه خورشید احمدینژاد را "خادم زندانیان" ایران دانست و افزود که رئیسجمهور "معتقد به کابینه ۷۰ میلیونی" است.
این سخنان در حالی ابراز میشود که سعید مرتضوی، متهم اصلی پرونده کهریزک از سوی محمود احمدینژاد نخست به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و سپس به ریاست سازمان تامین اجتماعی منصوب شد. روزنامه خورشید نیز به این سازمان وابسته است. تمامی تلاشهای قضایی و اعتراضات نمایندگان مجلس شورا نیز برای مجازات یا عزل مرتضوی از مصادر حکومتی سرانجام بینتیجه ماند.
محمود احمدینژاد در کنار صادق لاریجانی در جلسه معارفه رئیس قوه قضاییه
در زندان کهریزک تعدادی از زندانیان پس از حوادث انتخابات ۸۸ شکنجه شدند و دستکم ۴ تن از معترضان بازداشت شده در زیر شکنجه جان باختند. برملا شدن این جنایت تنها به انفصال مرتضوی از خدمت قضایی منجر شد.
"کهریزک ۲" و آگاهان و ناآگاهان داخلی
لاریجانی دلیل سکوت یک هفتگی دستگاه قضایی را به دلیل "رسیدگی" به این ماجرا دانست. وی گفت: «سکوت ما به منزله اهمال و سستی نبود. بطور قطع اگر تخلفی از سوی نیروی انتظامی رخ داده باشد با آن برخوردی محکم و قاطع خواهیم داشت.»
رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی درباره گزارشهای منتشرشده در برخی رسانههای داخلی تصریح کرد: «متاسفانه کسانی مطالبی به هم وصل میکنند که هیچ ربطی به یکدیگر ندارند تا از آن سوء استفاده کنند، این موارد رعایت امنیت ملی کشور و نظام اسلامی ما نیست که حرفهای نادرستی را در میدان بریزیم و نتوانیم جمعشان کنیم.»لاریجانی مدعی شد که مرگ ستار بهشتی "ربطی به دستگاه قضایی و زندان اوین" ندارد. وی بیآنکه نام مشخصی از حامیان دولت ببرد گفت: «در این مسیر تلاش بیگانگان این است که از این آب گلآلود به نفع خودشان ماهی بگیرند، بیان عناوینی مثل کهریزک ۲ و غیره تلاشهای بیگانگان است و متاسفانه افراد آگاه و ناآگاه داخلی دارند آب به آسیاب دشمن میریزند.»
در هفتههای گذشته نزاع میان محمود احمدینژاد، رئیسقوه مجریه با صادق و علی لاریجانی روسای قوههای قضاییه و مقننه چنان بالا گرفت که سرانجام علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی مجبور به دخالت شد و ادامه این درگیریها را "خیانت" به نظام دانست. به نظر میرسد هشدارهای خامنهای نتوانستهاست که از نزاع درونی نظام جمهوری اسلامی جلوگیری کند، به گونهای که اینک قتل یک وبلاگنویس هم به مایهای برای جدال سیاسی آنها تبدیل شده و هر کدام انگشت اتهام را به سوی دیگری دراز میکند، در حالی که تحقیق در باره خود چند و چون قتل و عاملان همچون با کندی و ابهام پیش میرود.
قتل ستار بهشتی در زندان و جنایات کهریزک تنها نمونه شکنجه و کشتار زندانیان در جمهوری اسلامی نیست. احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوقبشر ایران و سازمان عفو بینالملل بطور مستند بارها ایران را متهم به شکنجه زندانیان برای اعترافگیری و مجازات آنان کردهاند که در موارد متعددی این شکنجه منجر به مرگ زندانیان شده است.
رشد چشمگیر درخواست دولتها برای تعقیب آنلاین شهروندان
خرین گزارش شفافیت گوگل منتشر شده است. گزارش نیمه نخست سال ۲۰۱۲ از رشد هراسآور درخواست دولتها برای رهگیری آنلاین فعالیتهای شهروندان در فضای مجازی و دستیابی به اطلاعات خصوصی آنها حکایت دارد.
کمپانی گوگل ششمین گزارش شفافیت (Transparency Report) خود را در هفته جاری منتشر کرد. گزارش نیمه اول سال ۲۰۱۲ گوگل نشان میدهد که تقاضای دولتها برای تعقیب و رهگیری شهروندان در فضای مجازی بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
گوگل هر شش ماه یک بار این گزارش شفافیت را منتشر میکند. آخرین گزارش شفافیت این کمپانی تنها درخواستهایی که در فاصله ژانویه تا ژوئن ۲۰۱۲ ثبت شدهاند را در بر میگیرد. آنطور که در گزارش گوگل آمده٬ در این بازه زمانی دولتهای سراسر جهان ۲۰۹۳۸ درخواست مرتبط با افشای اطلاعات ۳۴۶۱۴ حساب کاربری گوناگون گوگل را به مسئولان این کمپانی ارائه کردهاند.
با نگاهی به نمودارهای منتشر شده توسط گوگل میتوان دریافت که با آغاز انتشار گزارشهای شفافیت از سوی این کمپانی از نیمه دوم سال ۲۰۰۹ درخواست دولتها سیری اکیدا صعودی در پیش گرفته است. دوروتی چو٬ از سیاستگذاران ارشد گوگل در پست مرتبط با این گزارش در وبلاگ رسمی گوگل میگوید: «رهگیری دولتی رو به رشد است. درخواست دولتها برای دریافت اطلاعات خصوصی کاربران هم رو به افزایش است.»دولتهای جهان همچنین در ۱۷۹۱ مورد از گوگل خواستهاند که نسبت به حذف کامل ۱۷۷۴۶ مورد محتوا در فرمتهای گوناگون از سرورهای خود اقدام کند. این اعداد نسبت به گزارش پیشین گوگل٬ بهطور قابل توجهی افزایش یافتهاند.
انتشار این گزارش که مصادف با انتشار خبر رسوایی جنسی و به دام افتادن ژنرال دیوید پترائوس٬ رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از طریق رهگیری ایمیلها بود٬ بسیاری از تحلیلگران دنیای ارتباطات و فعالان حقوق و آزادیهای دیجیتال را نگران کرده است.
مساله این است که گوگل به همه درخواستهای دولتی برای انتقال اطلاعات خصوصی کاربران یا حذف محتوا از روی سرورهای گوگل تن نمیدهد و در همه موارد با دولتها همکاری نمیکند. به عنوان مثال٬ در آمریکا گوگل به کمتر از ۵۰ درصد درخواستهای دولتی پاسخ مثبت داده است. اما این آمار درباره ارائه اطلاعات خصوصی کاربران به دولت آمریکا٬ از ۹۰ درصد هم بیشتر است. ماجرای پترائوس بار دیگر نشان داد که ارتباطات ایمیلی راه چندان امن و مطمئنی برای تماس نیستند و بسیاری از دولتها نظارت نزدیکی بر ارتباطات آنلاین شهروندان دارند.
آذربایجان٬ مجارستان٬ آفریقای جنوبی٬ عربستان سعودی و اسلواکی از جمله کشورهایی هستند که برای اولین بار درخواستهایی مبنی بر حذف اطلاعات یا انتقال اطلاعات خصوصی کاربران را به گوگل ارائه کردهاند. ایران و چین هم از جمله کشورهایی هستند که برخی از سرویسهای گوگل٬ از جمله جستوجو٬ یوتیوب و جیمیل در آنها به صورت موقت یا دائم غیرقابلدسترسی بوده است.
به اعتقاد فعالان آزادی بیان آنلاین٬ گزارش شفافیت گوگل نشان میدهد که تلاش دولتها برای سانسور و رهگیری آنلاین کاربران٬ به مرز هشداردهندهای رسیده است.
-------------------------------------------
برای مشاهده نسخه کامل گزارش شفافیت گوگل (نیمه نخست ۲۰۱۲) میتوانید به اینجا مراجعه کنید:
www.google.com/transparencyreport/removals/government/notes/?by=perio
جناب خاتمی! اگر دخترت را می دزدیدند و بهش تجاوز می...
کابوس دیکتاتور: جناب خاتمی! اگر دخترت را می دزدیدند و بهش تجاوز می...: لحظه ای در خلوت خودت فکر کن ترانه موسوی دختر تو بود گمان کن ندا آقاسلطان دختر تو بود . دخترت را می ربودند و بهش تجاوز میکردند و سپس...
جناب آقایمحسن رضایی بی ناموس! میشه بفرمایید ویزای ...
کابوس دیکتاتور: جناب آقایمحسن رضایی بی ناموس! میشه بفرمایید ویزای ...: مگر نه این است که سفارت انگلی س رو مثل بوزیه از دیوارش بالا رقتید و غارت کردید. مگر سفارت تعطیل نیست ؟! شما چطور ویزا گرفتید و به راحتی ...
Tuesday 13 November 2012
خانواده ستار بهشتی: اگر بدانیم تامین جانی داریم شکایت می کنیم
خانواده ستار بهشتی: اگر بدانیم تامین جانی داریم شکایت می کنیم | |
خانواده ستار بهشتی: اگر بدانیم تامین جانی داریم شکایت می کنیم؛ مطمئن هستیم زیر شکنجه کشته شده است. یک منبع نزدیک به خانواده بهشتی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت خانواده این وبلاگ نویس که جان خود را به دلایل نامعلومی در بازداشتگاه از دست داد، به شدت نگران آن هستند که پیگیری پرونده قتل او تبعات جانی برای اعضای خانواده داشته باشد. مامورین امنیتی به شدت آنها را از صحبت کردن با رسانه ها منع کرده اند. یک منبع نزدیک به خانواده ستار بهشتی وب لاگ نویسی که چند روز پس از بازداشت در تاریخ ۱۶ آبان خبر مرگ او به خانواده اش داده شده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« ما اگر بدانیم که از سوی نهادی حمایت می شویم و تامین جانی داریم و مثل ستار خانواده را نبرند و نزنند و اذیت آزار و شکنجه روحی وجسمی نکنند، در چنین شرایطی، از مسبین این واقعه شکایت می کنیم.» کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران مطلع شده است که طی روزهای بعد از اعلام خبر فوت ستار بهشتی در بازداشتگاه مامورین امنیتی از ارائه هر توضیحی در خصوص اینکه چرا او جان خود را از دست داده است خودداری کرده اند و به علاوه اعضای خانواده بارها تهدید شده اند که صحبت کردن با رسانه ها عواقب بدی برایشان خواهد داشت. به علاوه در هنگام شناسایی جنازه وی در پزشکی قانونی مامورین تلاش کرده اند که تا حد ممکن دیدن جنازه در کمترین زمان ممکن صورت گیرد با این وجود وجود خون روی بدن و همچنین کبودی های متعدد و نیز فرورفتگی در سر به رویت اعضای خانواده هم در جریان دفن جنازه و هم در پزشکی قانونی رسیده است. مامورین در جریان تشییع جنازه حتی جنازه را روی شانه های خود گرفته اند و در جریان تشییع حضور داشته اند و تلاش داشته اند که به سرعت هر چه تمام تر جنازه دفن شود. این منبع نزدیک به خانواده ستار بهشتی به کمپین در خصوص وضعیت خانواده به کمپین گفت:« در دلمان ترس است، چون مرگ ستار در دل همه ما رعشه انداخت. این مرگ ناگهانی واقعا دردناک است. مادر ستار روزهاست که داروهای خود و حتی غذا نمی خورد و آنقدر گریه کرده که آب درچشمانش نیست دیگر.» ستاربهشتی، ۳۵ ساله، در ۹ آبان در منزلش در شهررباط کریم در نزدیکی تهران بازداشت شد. در تاریخ ۱۶ آبان مقامات با خانواده او تماس گرفته و آنها از مرگش در زمان بازداشت بدون اینکه هیچ اطلاعات دیگری ارائه کنند مطلع کردند. او در خصوص خواست خانواده برای پیگیری قتل ستاربهشتی گفت: « ما از نمایندگان مجلس که به آنها اعتقاد داریم تقاضا می کنیم که این قتل را پیگیری کنند. از نماینده رباط کریم تقاضا داریم که این قتل را پیگیری کند. از مسوولین نظام تقاضا می کنیم که تقاص خون ستار را بگیرند. ستار را سالم بردند، جنازه اش را تحویل دادند. او همدم مادرش بود و نان آور خانه و به هیچ گروهی وابسته نبود. برای دل خودش و مردمش حرف می زد. اگر بدانیم حمایت می شویم حتما شکایت می کنیم.» وی تصریح کرد که به اعتقاد خانواده ستاربهشتی به دلیل شکنجه جان خود را از دست داده است:«ستار نه دادگاهی شده بود نه زندانی و نه حکمی داشت. ما مطمین هستیم که ستار زیر ضربات شدید شکنجه کشته شده بود. ما تقاضا می کنیم فقط خون بیگناه او را نگذارند پایمال شود و مسببین این کار به سزای کارشان برسند. ما اشک نمی ریزیم و قسم خورده ایم تا زمانی که مسببین این کار به سزای عملشان نرسیده اند اشک نریزیم. نگدارید خون ستار پایمال شود. او حرف دل خود و مردم را می زد و نباید اینطور با او رفتار می شد و اینقدر ناجوانمردانه شکنجه و به این وضعیت کشته می شد. آن هم بدون هیچ حکم و دادگاه و محکومیتی. تمام کسانی که مسوول مرگ ستار هستند باید مجازات بشوند. از کسی او را دست بسته برد تا آن کسی که ضربه آخر را به ستار زد. بپرسید به چه حکمی ؟ چرا ؟ چه شد؟ … ستار بی گناه بود و پاک و حرف دل مردم را می زد، میهمن پرست بود، حکم ستار زیر ضربات شدید شکنجه نبوده است.» وی ادامه داد: «من از تمام مسوولین تقاضا می کنیم که کمرمان زیر بار از دست دادن ناگهانی عزیزمان خم شده و صدایمان هم به جایی نمی رسد، خواهش می کنیم که صدای ما را بشنوید و خون بی گناه عزیز ما را تقاصش را پس بگیرد. چون ستار نه دادگاهی شده بود نه زندانی و نه حکمی داشت. ما مطمین هستیم که ستار زیر ضربات شدید شکنجه کشته شده بود. ما تقاضا می کنیم فقط خون بیگناه او را نگذارند پایمال نشود و مسببین این کار به سزای کار کثیفشان برسند.» کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در تاریخ ۱۸ آبان با انتشار بیانیه ای از قوه قضاییه ایران خواست که فورا تحقیقاتی را در خصوص مرگ وب لاگ نویس جوان ستاربهشتی که در جریان بازجویی ها در زندان جان خود را از دست داد انجام دهد و افراد مسئول در این حادثه غمبار را معرفی و پاسخگو کند. توضیحات سخنگوی قوه قضاییه درباره دلایل مرگ ستار بهشتی غلامحسین محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه و دادستان کل کشور، در نشست خبری روی دوشنبه خود با خبرنگاران در خصوص پرونده مرگ ستار بهشتی به خبرنگاران گفت:« در دادسرای جرایم فرهنگ و رایانه پروندهای تشکیل شده که براساس گزارشی بوده که به ضابطین میدهند. با توجه به اینکه منزل ستار بهشتی در رباطکریم بوده، نیابت داده میشود به دادسرای رباطکریم و او را در ۹ آبان سال جاری حدود ظهر در منزلش دستگیر میکنند.» وی درخصوص دستگیری او گفت: « وقتی ضابطین کسی را با حکم دستگیر میکنند باید او را به همان محلی که حکم دستگیری را داده برگردانند تا اقدامات قضایی و اداری صورت گیرد و این اقدامات را دادسرای رباط کریم انجام میدهد و او را به تهران اعزام میکنند. همچنین فردای آن روز یعنی در ۱۰ آبانماه بازپرس ذیربط اقدامات لازم را انجام میدهد و قراری را برای وی صادر میکند که یکصدمیلیون تومان قرار وثیقه برایش صادر میشود. لذا اگر در آن زمان طرف، قرار وثیقه را داشته باشد، آزاد میشود و اگر نداشته باشد، راهی زندان میشود تا وثیقه تامین شود. دادستان کل کشور خاطرنشان کرد: در ۱۰ آبان او به زندان اوین معرفی میشود و نامهای در این راستا به زندان اوین نوشته میشود که ستار بهشتی در اختیار پلیس فتا در جهت ادامه تحقیقات قرار گیرد. در ساعت ۱۶:۲۰ همان روز در زندان پذیرش میشود و به بند ۳۵۰ که یک بند عمومی است، انتقال مییابد. طبق آن نامهای که بازپرس روز قبل نوشته، در زندان میماند و ادامه تحقیقات براساس همان نامه به بازپرس ارجاع داده می شود و بازپرس او را حدود ساعت ۱۱، یازدهم آبانماه تحویل میگیرد، لذا در ۱۳ آبان حدود ظهر طبق اعلام پلیس زمانی که برای ایشان ناهار بردند، متوجه شدند که فوت شده و بلافاصله به سیستم قضایی اطلاع دادند تا اقداماتی که باید صورت گیرد، انجام شود.» محسنیاژهای درخصوص وضعیت جسمی و روحی ستار بهشتی در زندان به خبرنگاران گفت: «بنابراین پرونده جدیدی درخصوص فوت ایشان در مجموعه دادسرایی جنایی تشکیل میشود. طبق اظهارات ستار بهشتی زمانی که در زندان بوده، احساس میکند خسته است و قلبش سنگین شده، او را به بهداری زندان معرفی میکنند و دکتر او را معاینه میکند و میگوید مطلب خاصی در ناحیه قلب متوجه ایشان نیست اما باز هم قرص قلبی به ایشان میدهند و میگویند فکر کنم از نظر روانی اعصابش دچار ناراحتی شده و خوب است که دکتر روانشناس او را معاینه کند.» دادستان کل کشور درباره نظر پزشکی قانونی نیز گفت: « پزشکی قانونی در این راستا نظریه مفصلی را ارائه کرده که من نقل به مضمون میکنم. پزشکی قانونی ایشان را کالبدشکافی کرده و گفتهاند که در ۵ جا علامت کبودی وجود دارد. یک کبودی در ساق پا، کبودی دیگری در دست، کبودی در پشت کتف، کبودی در ران و غیره اما آثار شکستگی، خونمردگی و آثار خاص دیگری در بدن دیده نمیشود. همچنین کالبدشکافیهایی در ناحیه سر، صورت و گردن انجام دادند و بیان کردند که هیچ چیز غیرطبیعی وجود نداشته لذا از ناحیه گردن به پایین مانند قلب، ریه، اعضای تناسلی و غیره که باز هم در این نواحی هیچ مورد مشکوکی دیده نشده است. پزشکی قانونی اعلام کرده است که برای اعلام نظر قطعی باید چند کار از جمله آزمایش سمشناسی و آزمایش کبد انجام دهیم و زمانی که از آنها پرسیدیم چقدر طول میکشد تا نتایج آزمایش به دست ما برسند، گفتند ۳۰ الی ۴۵ روز که ما گفتیم دیر است و اگر امکان دارد، زودتر جواب آزمایش را ارائه دهید که در مورد سمشناسی گفتند که مورد مشکوکی مشاهده نشده اما هنوز این نظر کتبا ارسال نشده است. در این میان این سوال پیش میآید که آیا ستار بهشتی ناراحتی قلبی داشته است؟ که باید در این راستا تحقیق شود و در ظاهر امر نمیتوان نظری داد.» محسنی اژه همچنین گفت: «رییس قوه قضاییه تاکید کردهاند که از دادسرای زندان اوین، تحقیقات میدانی، دقیق و همهجانبه انجام شود و از پزشکی قانونی نیز تحقیقات کاملی صورت گیرد که اگر قصور و تقصیری انجام شده مشخص شود و اگر براثر عارضه قلبی نیز بوده، با اسناد باز هم مشخص شود. اما تمامی این نظرها نظر اولیه است. دادستان کل کشوردرخصوص نامه ای که ستار بهشتی از زندان نوشته و در آن به شرح آزار واذیت جسمی که بر روی در دوران بازداشت رفته پرداخته گفت: « نکته قابل توجهی در این پرونده وجود دارد و آن نامهای است که این متهم نوشته. همچنین دو سه ابهام جدید در این نامه وجود دارد. ستار بهشتی نامهای با مضمون شکایت علیه بازجویی خود به مسوول اندرزگاه ۳۵۰ نوشته است. معمولا نامههایی که زندانی مینویسد، یا در دفتر خود زندان است یا اینکه در هر بند مسوولی حضور دارد و در حضور آن مسوول نامه را مینویسند. همچنین در نامهها حتما باید دو اقدام از سوی زندان صورت بگیرد، اول اینکه تایید کنند که دستخط، دست خط خود فرد است و در حضور مامور نوشته شده اما این نامه هیچ کدام از این موارد را ندارد، لذا زمانی که از مسوول بند ۳۵۰ زندان اوین پرسیدیم که چگونه این نامه به شما تحویل داده شد، میگوید خبر ندارد بعد از اینکه نامه را در سایتها دیدم، تحقیق و پرسوجو کردم و دو نسخه از این نامه را که توسط کاربن کپی شده بود در اتاق ایشان پیدا شده و نسخه اصلی نیز ناپدید شده است. زمانی که از مسوولان زندان سوال کردم که آیا معمول است که زندانی در دو نسخه نامه بنویسد، گفتند که معمولا در یک نسخه مینویسند اما گاهی اوقات ممکن است که زندانی یک نسخه را در اختیار خود داشته باشد و در این صورت است که نامه در دو نسخه نوشته میشود، اما در سه نسخه غیرمعمول است.» محسنیاژهای با بیان اینکه متن نامه نیز بسیار مهم است، تصریح کرد: «ستار بهشتی در قسمت اول نامه میگوید که من بدون حکم بازداشت شدهام که این مورد قابل قبول نیست اما بازهم میگوییم که قابل توجیه است. همچنین در ادامه نامه میگوید که اینجانب در مدت دو روز بازجویی و مورد انواع تهدید، ضرب و جرح قرار گرفتهام. از فحشهای ناموسی تا غیره بسیار توهینات دیگر. همچنین در قسمت دیگر این نامه آمده، اکنون در ۱۱ آبان پلیس فتا من را احضار کرده و مرا با خود میبرد. معمولا کسی که در زندان است خبردار نمیشود که چه کسی او را احضار میکند. نکته دیگر اینکه ایشان از کجا میدانسته پلیس فتا وی را احضار میکند؟ همچنین به زندانی اطلاع نمیدهند که او را با خود خواهند برد که این موضوع ابهام را بیشتر میکند. لذا مواردی از این قبیل در نامه وجود دارد که بسیار مبهم است.» در عکس بالا ستار بهشتی به اتفاق مادرش دیده می شود. |
Thursday 8 November 2012
برسد به دستِ کسانی که ستار بهشتی از سکوتِ همه شان عصبانی بود!
آقای هاشمی!
شما که گفته اید «بچه های من با بچه های مردم فرقی ندارند»، اگر یک روز دقیقا یک روز به خانه شما زنگ می زدند و می گفتند بروید قبر بخرید و بیاید جنازه بچه تان را ببرید چه می کردید؟ آیا همان کار را در مورد رفعِ ابهام از پرونده یکی از «بچه های مردم» به نام ستار بهشتی انجام می دهید؟
آقای خاتمی!
شما که برای فرستادن پیام تولد به خانواده زندانیان سیاسی شناخته شده تر احساس مسولیت می کنید آیا برای فرستادنِ یک درخواست ساده از مسولان به منظورِ روشن شدن وضعیت یک زندانی معمولی به نام ستار بهشتی هم احساس مسولیت می کنید؟
آقای بیات زنجانی!
روزی که خانواده دو زندانی به نام های جعفر کاظمی و علی صارمی در راهروهای اوین و در روز ملاقات متوجه شدند که آنها را اعدام کرده اند، موسوی و کروبی به منزل شما آمدند و خبرش را برای تان آوردند و فیلم ابراز تاسف در این دیدار هم به سرعت در اینترنت پخش شد آیا خبرِ یک شبانه روز بلاتکلیفی و درماندگی یک خانواده در مورد وضعیت یک زندانی معمولیِ دیگر به گوش تان رسید؟
آقای عبدالحسین روح الامینی!
روزنامه نگارانی را از می شناسم و می دانم که امروز یادداشت ساده و ملایم شان در مورد ابهام در زندگیِ و مرگِ یک وبلاگ نویس اجازه نشر در روزنامه های شان نیافت، شما که اجازه مصاحبه و نشر شکوایه خود را در روزنامه های داخل ایران را دارید، آیا می دانید چه دردی دارد این بلاتکلیفی برای یک خانواده ناشناس و معمولی و حذفِ اخبارِ مربوط به این بلاتکلیفی از صفحه های روزنامه های داخلی چه دردمندانه تر است؟
خانم عفت مرعشی!
شما که گفته بودید «من مادر همه بچه های این آب و خاک هستم»، راستش در کمال احترام می خواستم فقط خبری را به شما بدهم. همانگونه که نوشتن حق شماست و اعتراض کردن حق شماست طبعتا خبر دادن به شما و دیگرانی که گاهی خودشان را به بی خبری می زنند هم حق ماست. ...وقتی به مادر ستار بهشتی، همان وبلاگ نویس جوانی که یک شبانه روز داستان زندگی اش در هاله ای از ابهام است زنگ زدم ، می دانید او چه کرد؟ در لحظه نخستی که گوشی تلفن را برداشت اول اسم اکبر محمدی (یکی دیگر از بچه های همین آب و خاک که در زندان پرونده مرگ او در زندان بسته شد)، را آورد و بعد اسم بچه خودش را... می خواستم بگویم مادر ستار که سواد نامه نوشتن هم ندارد چه خوب بلد است «مادر همه بچه های این آب و خاک باشد»....
***
گاهی وقت ها بلاتکلیفی بدتر از تایید خبرِ تلخ است. این پرسش های من برای رفع بلاتکلیفیِ خانواده زندانیان معمولی و کمترشناخته شده است که دست شان از همه جا کوتاه است. حتی اگر فکر می کنید این یک بازی امنیتی یا دام است، سکوت پاسخِ خوبی به ضجه های خانواده ای که در دام افتاده باشند نیست.
...
شما که گفته اید «بچه های من با بچه های مردم فرقی ندارند»، اگر یک روز دقیقا یک روز به خانه شما زنگ می زدند و می گفتند بروید قبر بخرید و بیاید جنازه بچه تان را ببرید چه می کردید؟ آیا همان کار را در مورد رفعِ ابهام از پرونده یکی از «بچه های مردم» به نام ستار بهشتی انجام می دهید؟
آقای خاتمی!
شما که برای فرستادن پیام تولد به خانواده زندانیان سیاسی شناخته شده تر احساس مسولیت می کنید آیا برای فرستادنِ یک درخواست ساده از مسولان به منظورِ روشن شدن وضعیت یک زندانی معمولی به نام ستار بهشتی هم احساس مسولیت می کنید؟
آقای بیات زنجانی!
روزی که خانواده دو زندانی به نام های جعفر کاظمی و علی صارمی در راهروهای اوین و در روز ملاقات متوجه شدند که آنها را اعدام کرده اند، موسوی و کروبی به منزل شما آمدند و خبرش را برای تان آوردند و فیلم ابراز تاسف در این دیدار هم به سرعت در اینترنت پخش شد آیا خبرِ یک شبانه روز بلاتکلیفی و درماندگی یک خانواده در مورد وضعیت یک زندانی معمولیِ دیگر به گوش تان رسید؟
آقای عبدالحسین روح الامینی!
روزنامه نگارانی را از می شناسم و می دانم که امروز یادداشت ساده و ملایم شان در مورد ابهام در زندگیِ و مرگِ یک وبلاگ نویس اجازه نشر در روزنامه های شان نیافت، شما که اجازه مصاحبه و نشر شکوایه خود را در روزنامه های داخل ایران را دارید، آیا می دانید چه دردی دارد این بلاتکلیفی برای یک خانواده ناشناس و معمولی و حذفِ اخبارِ مربوط به این بلاتکلیفی از صفحه های روزنامه های داخلی چه دردمندانه تر است؟
خانم عفت مرعشی!
شما که گفته بودید «من مادر همه بچه های این آب و خاک هستم»، راستش در کمال احترام می خواستم فقط خبری را به شما بدهم. همانگونه که نوشتن حق شماست و اعتراض کردن حق شماست طبعتا خبر دادن به شما و دیگرانی که گاهی خودشان را به بی خبری می زنند هم حق ماست. ...وقتی به مادر ستار بهشتی، همان وبلاگ نویس جوانی که یک شبانه روز داستان زندگی اش در هاله ای از ابهام است زنگ زدم ، می دانید او چه کرد؟ در لحظه نخستی که گوشی تلفن را برداشت اول اسم اکبر محمدی (یکی دیگر از بچه های همین آب و خاک که در زندان پرونده مرگ او در زندان بسته شد)، را آورد و بعد اسم بچه خودش را... می خواستم بگویم مادر ستار که سواد نامه نوشتن هم ندارد چه خوب بلد است «مادر همه بچه های این آب و خاک باشد»....
***
گاهی وقت ها بلاتکلیفی بدتر از تایید خبرِ تلخ است. این پرسش های من برای رفع بلاتکلیفیِ خانواده زندانیان معمولی و کمترشناخته شده است که دست شان از همه جا کوتاه است. حتی اگر فکر می کنید این یک بازی امنیتی یا دام است، سکوت پاسخِ خوبی به ضجه های خانواده ای که در دام افتاده باشند نیست.
...
Tuesday 6 November 2012
نسرین ستوده در "سلولهای فوق امنیتی ۲۰۹ اوین" است
رضا خندان، همسر نسرین ستوده، وکیل دادگستری، در صفحه فیسبوک خود از انتقال خانم ستوده به بند ۲۰۹ اطلاعات خبر داده و نوشته که وی ممنوعالملاقات شده است. نسرین ستوده از ۱۹ روز پیش در اعتصاب غذا به سر میبرد.
رضا خندان روز یکشنبه (۴ نوامبر/۱۴ آبان) در صفحه شخصی خود در فیسبوک از انتقال همسرش نسرین ستوده به "سلولهای فوق امنیتی بند ۲۰۹ اطلاعات" در زندان اوین خبر داده است. به نظر میرسد این انتقال به دنبال حمله به بند زنان سیاسی که منجر به اعتصاب غذای گروهی از زندانیان زن شده، صورت گرفته باشد. به نوشته آقای خندان مأموران زندان به نسرین ستوده اجازه ندادهاند "وسیله، لباس و حتی عینکش" را بردارد.
آقای خندان همچنین با اشاره به اخباری مبنی بر ممنوعالملاقات شدن نسرین ستوده نوشت: «امروز صبح بدون بچهها به سالن ملاقات رفتم و در این مورد سئوال کردم. گفتند که بله ممنوعالملاقات است و امروز نمیتوانید ملاقات کنید.»
به نوشته آقای خندان دیگر اعضای خانواده نسرین ستوده نیز همچنان با گذشت یک سال اجازه ملاقات با این وکیل زندانی را ندارند. آقای خندان اضافه کرده است که بر اساس نامهای که به سالن ملاقات داده شده "حتی پدر نسرین که بیش از دو سال است به رحمت خدا رفته، همچنان ممنوعالملاقات است."
خانم ستوده از تاریخ ۲۶ مهر (۱۷ اکتبر) در اعتراض به "آزار و اذیت خانوادهاش توسط مقامات و محدود کردن حق ملاقات وی" دست به اعتصاب غذا زده است. آقای خندان اضافه کرده است: «اینکه چرا شخصی را که در حال سپری کردن حکم حبساش است بدون دلیل و روال قانونی از اختیار مسئولین زندان خارج کردهاند، سوالی است که نه تنها ما بلکه مسئولین سالن ملاقات هم در حیرت ماندهاند.»
وبسایت کلمه پیشتر گزارش داده بود که در واکنش به یورش خشن نیروهای گارد حفاظت زندان به بند زنان سیاسی و رفتار توهینآمیز با آنان، این زندانیان از روز ۱۰ آبان دست به اعتصاب غذا زدهاند.
کلمه گزارش داده بود: «حمله کنندگان به بند بانوان که شامل حدود ۲۰ زن از نیروهای گارد یگان حفاظت زندان اوین بودند با ورود به حریم خصوصی و شخصی زندانیان سیاسی باعث برهم زدن نظم و سلب آسایش آنان شده و پس از یورش به بند سیاسی بانوان، زندانیان را به شکل توهینآمیزی بازرسی بدنی کردند.»
به تازگی گروهی از گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل از دولت ایران خواسته بودند تا فعالان حقوق بشر از جمله نسرین ستوده و جعفر پناهی را آزاد کنند
.
گزارش های صوتی و تصویری مرتبط
Thursday 1 November 2012
Subscribe to:
Posts (Atom)